سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به فرزند خود حسن ( ع ) فرمود : ] پسرکم چهار چیز از من بیاد دار ، و چهار دیگر به خاطر سپار که چند که بدان کار کنى از کرده خود زیان نبرى : گرانمایه‏ترین بى‏نیازى خرد است ، و بزرگترین درویشى بیخردى است و ترسناکترین تنهایى خودپسندى است و گرامیترین حسب خوى نیکوست . پسرکم از دوستى نادان بپرهیز ، چه او خواهد که تو را سود رساند لیکن دچار زیانت گرداند ، و از دوستى بخیل بپرهیز ، چه او آنچه را سخت بدان نیازمندى از تو دریغ دارد ، و از دوستى تبهکار بپرهیز که به اندک بهایت بفروشد ، و از دوستى دروغگو بپرهیز که او سراب را ماند ، دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور نمایاند . [نهج البلاغه]
آمار

بازدید امروز :418
بازدید دیروز :275
کل بازدید :3058052
تعداد کل یادداشت ها : 1491
103/1/10
یادداشت های گذشته [1484]
برگزیده ها
 
کانال گفتگو با زرتشتیان [0] سایت "گفت و گو با زرتشتیان" [0] بر قله احادیث [0] مبهم ترین شخصیت تاریخ [0] خلیج فارس در سخن پیامبر(ص) [0] هیچستان [1] ترجمه منشور کورش [0] راه مقابله با زرتشتی [0] زنده زنده پوست کندن [1] سهم زرتشتیان در جنگ با عراق [1] نقد مسلمانان به جای اسلام [0] همه چیز اسلام از زرتشت! [0] چهارشنبه سوری [0] چرا اسلام جایگزین زرتشتی؟ [0] مهمترین های اسلام و زرتشتی [1] نژادپرستی ابزار زرتشتیان [0] گرایش زنان به اسلام [0] برخورد زرتشتیان با مرتدان [0] مقایسه ی بحرینی ها و زرتشتی ها [0] مفاتیح و ادرار شتر [0] نژادپرستی ممنوع [0] پس از عمری پژوهش [1] اسلام فردوسی [0] اسلام برای 1400 سال پیش [0] حقوق حیوانات در اسلام [0] تفسیر فروهر [0] امام رضا(ع) و زرتشتیان [0] مقایسه ی ادرار گاو و شتر [0] توهین به ایرانیان [0] تغییر در زرین کوب [0] ساسانیان بیگانه از فروهر [0] شورش ها در ایران [0] حضور امامان در جنگ با ایران [0] استحقاق توهین؟! [0] کاهش جمعیت زرتشتیان [0] کاهش حضور زرتشتیان در اینترنت [0] جنگ و کشتار [0] نجابت زرتشتیان [0] درخواست زرتشتیان از من [0] ظلم به زنان [0] اسلام اختیاری ایرانیان [0] می خواهم زرتشتی شوم! [475] ارزش شعار زرتشتیان [0] دزدی حدیث [0] وحشی‏گری در ایران باستان [0] کشتارهای امام علی(ع) [0] اخراج آریایی ها [0] تشرف یک زرتشتی به اسلام [0] عوامل گرایش به زرتشتی [0] ملاک خودی و غیر خودی [0] مشروعیت انجمن زرتشتیان؟ [0] قرض دادن زن خود [0] اعدام در دین زرتشتی [0] نوروز [0] انتخاب رئیس حکومت [0] آدم خواری [0] بی اعتباری گاتها [0] کارنامه اسلام [0] پیامبر اسلام(1) [0] پیامبر اسلام(2) [0] آرشیو پیوند روزانه [74]
خبر مایه
 
0[0]
لینک خرید کتاب راه راستی: www.raherasti.ir/9791

عضویت در تلگرام
 

سایت راه راستی راه اندازی شد

گلشن ابرار بایسته بازنگریاین مقاله به قلم این جانب در مجله "کتاب ماه دین"، ش 120 ـ 121 ـ 122، مهر و آبان و آذر 1386 به چاپ رسیده است.

گلشن ابرار, 7 ج, جمعی از پژوهشگران پژوهشکده باقرالعلوم(ع), قم, نشرمعروف و انتشارات نورالسجاد, چاپ اول, 1379 تا 1386, 512 + 504 + 640 + 591 + 663 + 656 + 568 ص, وزیری

از فعالیتهای پژوهشکده باقرالعلوم(ع), نشر زندگی نامه مختصر از زندگی علما و بزرگان دین ـ از گذشته های دور تا عصر حاضر ـ در مجموعه ای با عنوان «گلشن ابرار» است. تاکنون در ضمن هفت جلد، 360 تن شناسانده شده اند و این پروژه همچنان ادامه دارد. نظر به اینکه بنای نویسندگان بر نگاهی اجمالی به زندگی هرکدام از علما بوده، توجه آنها در معرفیها بیشتر به این موارد معطوف بوده است: زادگاه, تاریخ ولادت, تحصیلات, استادان, شاگردان, آثار, ویژگیهای اخلاقی, تاریخ وفات و مدفن. همچنین شخصیتهایی که ویژگیهایی خاص, مانند فعالیتهای سیاسی و فرهنگی, داشته اند, نویسنده به آن بعد, بیشتر پرداخته است. با اینکه معرفی هرشخصیت را یک نفر عهده دار آن شده، کوشیده اند مقاله ها یکدست باشد و از این جهت موفق بوده اند.
به دلیل فراوانی علما نه می توان شرح زندگانی آنها را به خاطر سپرد و نه هنگام نقل هرنکته, می توان کامل و دقیق تحقیق کرد تا اشتباهی رخ ندهد. بنابر این نویسندگان ناچار به اعتماد به منابع دست چندم هستند. گلشن ابرار از جمله کتابهای دم دستی است که به سرعت مطالب آن در کتابها و نشریات نشر خواهد یافت. نشانه استقبال از آن، چاپ مجدد مجلدات پیشین است. اما کتاب آمیخته با پاره ای لغزشها است و باید منتظر بود که این اشتباهها به جاهای دیگر نیز راه یابند. ناگفته نماند که پاره ای از آنها طبیعی است و نباید با دیدن چند اشتباه, اصل کار را زیر سؤال برد. مواردی از این قبیل, در کتابهای مهم تری چون ذریعه و اعیان الشیعه نیز دیده می شود. کسانی که لغزشهایی در این کتاب یا کتابهای مشابه می بینند به جای تخطئه پدیدآورندگان، ایرادات را تذکر دهند تا گامی باشد جهت تکمیل کتاب. در عین حال، نگارنده در موارد متعدد متوجه دقت نظر نویسنده شده است.
جا دارد, گلشن ابرار در درجه نخست به وسیله متخصصان تراجم, مورد تجدید نظر قرار گیرد؛ سپس زندگی نامه های موجود در همه مجلدات، در هم ادغام شده به ترتیب تاریخ حیات, بار دیگر چاپ شوند تا دسترسی به شرح حالها آسان تر شود.
لغزشهایی را که نگارنده با آنها مواجه شده, می آوریم با این امید که در چاپهای بعدی اصلاحات لازم صورت گیرد. نظر به اینکه تصحیح برخی لغزشها توضیحات زیاد می طلبد، به اجمال از کنار آنها می گذریم و خواننده را به مأخذی که توضیح کافی در آن آمده است، ارجاع می دهیم.

ابن شهر آشوب
از کتاب اعیان الشیعه (ج 1, ص 82) نقل شده است که: پیکر عزیزش را در نزدیکی شهر حلب در دامنه کوه جوشن, در جوار مرقد حضرت محسن بن ابی عبدالله الحسین(ع) دفن کردند. (ج 1, ص 111)
در اعیان الشیعه نیامده است که او را در جوار محسن دفن کردند. در حلب محلی است که می گویند: محل قرار دادن سر مبارک امام حسین(ع) است و با فاصله تقریبی سیصد متر مرقد منسوب به حضرت محسن(ع) است. اینجانب در سفری که در تابستان 1386 به سوریه داشتم هردو مکان را زیارت کردم. محل قبر ابن شهر آشوب در جوار رأس الحسین(ع) است نه در جوار مرقد محسن(ع).

شهید ثانی
یک. در مورد سفرهای علمی شهید ثانی آمده است: … بار دیگر در سال 942ق برای ادامه تحصیلات به دمشق رفت و مدت یک سال دیگر در این شهر به فراگیری دانش و تحقیق و کنکاش علمی پرداخت. آنگاه از دمشق رهسپار کشور مصر گشت. (ج 1, ص 174)
از مآخذ شرح حال شهید, از جمله درّ منثور (ج 2, ص 159) به نقل از خود شهید آمده که شهید در سال 942 عازم مصر شد؛ نه سال 943. (جمع پریشان, ج 1, ص 390)
دو. تاریخ شهادت شهید ثانی به اشتباه سال 966 ضبط شده است. (ج1, ص 172)
اولین کسی که این تاریخ را نوشته سید مصطفی تفرشی (زنده در 1044) در نقدالرجال است و پس از او و به پیروی از او دیگران نیز این سال را نوشتند. چنین تاریخی را هیچ کدام از معاصران یا شاگردان و نزدیکان شهید ذکر نکرده اند. بلکه برخی از آنان سال شهادت او را 965 دانسته اند؛ از جمله: فرزند او صاحب معالم, حسن بیگ روملو در احسن التواریخ (تألیف حدود 980) و احمد غفاری قزوینی (م 975) در تاریخ جهان آرا و محمود بن محمد لاهیجانی ـ شاگرد شهید ـ و پدر شیخ بهایی. (ر.ک: مقدمه منیه المرید, تحقیق رضا مختاری, ص 13 ـ 17 و جمع پریشان, ج 1, ص 395 ـ 399)
سه. به تبع اشتباه پیشین، عمر شهید را 55 سال نوشته اند. (ج 1، ص 176)
با توجه به تاریخ صحیح شهادت، او 54 سال زندگی کرد.

شیخ بهایی
سال درگذشت شیخ بهایی مردد بین 1030 و 1031 ذکر شده است. (ج 1, ص204)
وجهی برای چنین تردیدی نیست؛ زیرا افراد زیر، سال درگذشت شیخ بهایی را 1030 ضبط کرده اند:
اسکندر بیک در تاریخ عالم آرای عباسی, حاجی بابای قزوینی ـ شاگرد شیخ ـ در مشکول, نصرآبادی در تذکره اش (تألیف 1083), مجلسی اول در روضه المتقین, عزالدین حسین کرکی ـ هم نشین شیخ ـ , ابراهیم بن عبدالجلیل شیروانی در کتابت مشرق الشمسین در سال 1031, شیخ هاشم ـ شاگرد شیخ ـ , ملامظفر منجم ـ معاصر شیخ ـ در تنبیهات المنجمین. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص 114 و مقاله نگاهی به مأخذ فهرست نویسی پیش از انتشار (فیپا), در مجله‌ پژوهش و حوزه, ش 9, بهار 1381, ص 132 ـ 134)

علامه مجلسی
سال وفات علامه را 1111 ضبط کرده اند. (ج 1, ص 249 و 256)
سال 1110 درست است. امور زیر، این تاریخ را تأیید می ‏کنند:
الف) میرزا ابراهیم بن زین العابدین نصیری ـ واقعه نویس عصر شاه سلطان حسین ـ در دستور شهریاران (ص 4).
ب) میرمحمدصالح خاتون‏ آبادی ـ داماد علامه ـ در حدایق المقربین؛ بنا به نقل روضات الجنات (ص 122).
ج) ماده ‏تاریخهایی به نظم و نثر در وفات او گفته اند که از همه بهتر بیت زیر است، که در بردارنده روز و ماه و سال درگذشت است: 
ماه رمضان که بیست و هفتش کم شد
تاریخ وفات باقر اعلم شد
د) اثر لاری که شفیعا نام داشته و معاصر علامه، قصیده ای در مدح وی گفته که در دیوان خطی او موجود است. در رثای علامه مرثیه ای گفته و ماده ‏تاریخی مطابق با 1110 در آن است:
از اثر تاریخ جستم عقل گفت
قدوه اهل یقین رفت از میان
این ماده ‏تاریخ ضمن شرح حال شاعر، در دانشمندان و سخن سرایان فارس (ج 1، ص 183) نقل شده است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص 153 ـ 155)

سید نعمت الله جزائری
یک. از جمله آثار سید نعمت الله جزائری را کتاب انیس الفرید فی شرح التوحید نوشته اند. (ج 1, ص 262)
عنوان درست این کتاب ـ چنانکه خود سید در مقدمه آن و در زهر الربیع (ج 2، ص 208) نوشته ـ انس الوحید است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص 50)
دو. وفات سید در شب جمعه 22 شوال 1112ق نوشته شده است. (ج 1, ص 262)
23 شوال درست است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص 340)

ملامهدی نراقی
یک. در شرح حال ملامهدی نراقی می خوانیم: در سال 1128ق در نراق نوزادی از مادر متولد می ‏شود. پدر وی، که ابوذر نام داشت و از کارگزاران ساده دولتی بود، به امید اینکه فرزندش از ناشران حقیقی شریعت محمدی(ص) و از منتظران واقعی حضرت مهدی (عج) باشد، نام او را «محمدمهدی» می ‏گذارد. (ج 1, ص 285)
عبارت فوق از چند جهت ایراد دارد:
الف) معمولا شرح حال نگاران در چند دهه اخیر، تاریخ تولد ملامحمدمهدی نراقی را سال 1128 ق می ‏نویسند. نخستین کسی که این تاریخ را به صورت حدسی و تقریبی بیان کرد, علامه محمدرضا مظفر است. وی به سال 1368ق در مقدمه جامع السعادات چنین نوشت: 
سال تولد نراقی در تاریخ مضبوط نیست. زمان تقریبی را می ‏توان از پاره ای قرائن تاریخی به دست آورد. ظاهرا در اوایل جوانی نزد مولی اسماعیل خواجویی به مدت سی سال شاگردی کرد و علم داریم که این استاد او به سال 1173 ق وفات یافت. بنابراین, آغاز شاگردی نراقی، دست کم سال 1143ق است. البته این در صورتی است که تا پایان حیات ملااسماعیل ملازم او بوده و آغاز شاگردی در پانزده سالگی باشد. بنابراین, ولادت او به سال 1128 ق یا پیش از آن خواهد بود.
طبق آنچه در نسخه خطی ریاض الجنه آمده, او 63 سال عمر کرد. (کتاب ریاض الجنه توسط کتابخانه آیت اللّه‏ مرعشی نجفی چاپ شده است و شرح حال نراقی در جلد چهارم از صفحه 567 تا 574 آمده است) پس ولادت او در سال 1146 است. اما این تاریخ به هیچ وجه با این سخن معروف در تاریخ حیات نراقی سازگار نیست که سی سال نزد مولی اسماعیل خواجویی شاگردی کرد؛ زیرا در این صورت عمر او هنگام درگذشت استادش تنها 27 سال خواهد بود. (مقدمه جامع السعادات، ص «ب»)
حدس مظفر مسلّما اشتباه است؛ زیرا اگرچه تاریخ دقیق تولد ضبط نشده، اما فرزند ارشد او ملااحمد نراقی در یادداشتی به خط خویش در پایان نسخه خطی لؤلؤه البحرین، عمر پدر را هنگام وفات حدود شصت سال درج کرده است. (ر.ک: مقدمه عوائد الایام، ص 66 و مقدمه شرح الالهیات من کتاب الشفاء، ص 23) عبدالرحیم کلانتر ضرابی (سهیل کاشانی) در قرن سیزدهم شرح حال نراقی را نوشت و عمر او را شصت سال ضبط کرده است. (تاریخ کاشان، ص 281) با توجه به این که ملامحمدمهدی مسلّما 1209 در گذشت، اگر سال 1128 را به عنوان تاریخ تولد او بپذیریم، به این معنا است که وی 81 سال عمر کرده است. روشن است که سخن فرزند بر حدس دیگران ـ آن هم بیش از یک و نیم قرن بعد ـ تقدم دارد.
ناگفته نماند که ملااحمد به صورت کتبی شرح حال پدر را برای زنوزی فرستاده است و او در کتاب خود درج کرده است. (ر.ک: ریاض الجنه، ج 4، ص 573) بنابراین قول 63 سال در ریاض الجنه (ج 4، ص 571) در واقع سخن ملااحمد است و چون این عدد دقیق‏ تر است آن را ترجیح می ‏دهیم. بنابراین سال تولد ملامحمد مهدی حدود 1146 است. 
جا داشت مرحوم مظفر مطلب معروف «سی سال شاگردی ملااسماعیل خواجویی» را مورد انتقاد قرار می ‏داد، نه این که به استناد آن، سخن معاصر نراقی را انکار کند.
ب) باید سعی کنیم در نقل مطالب تاریخی، به دور از داستان سرایی همان چیزی را بنویسیم که در تاریخ ضبط شده یا این که از قرائن قابل اطمینان به دست آوریم. ندانستیم نویسنده محترم از کجا به دست آورد که هدف پدر نراقی از نام گذاری «محمد» بر فرزند خویش این بوده که وی در آینده از ناشران حقیقی شریعت محمدی شود؟! پدر نراقی شخصی عوام بوده و چه بسا در ابتدا آرزو داشته که فرزندش در مشاغل دولتی یا کشاورزی مشغول شود، هر چند که اصلاً معلوم نیست این نام گذاری توسط پدر بوده و چه بسا پدر در آن موقع در سفر بوده و مادرش یا شخص دیگر نام او را انتخاب کرده است. 
از سوی دیگر قرائنی نشان می ‏دهد نامی را که پدر انتخاب کرده ـ اگر چنین باشد ـ «مهدی» بوده نه «محمدمهدی»؛ زیرا نراقی در مقدمه یکی از آثارش خود را «مهدی» معروف به «محمدمهدی» معرفی کرده؛ بنابراین نام اصلی او «مهدی» است.
از این گذشته اگر پدر او را «محمدمهدی» نامیده، به این معنا است که نام اصلی او چنین است. پس چرا عنوان شرح حال, «ملامهدی نراقی منادی اخلاق» است؟!
دو. در مورد اقامت و تحصیل او در اصفهان آمده است: در حدود سی سال توقف در آن شهر از کرسی درس وی (مولی اسماعیل خواجویی) … استفاده های شایان می برد. (ج 1, ص 286)
در صفحه بعد آمده است که از اصفهان به کاشان می رود و در آنجا کرسی درس و بحث برپا می کند.
عبارت گلشن ابرار ابهام دارد. ندانستیم مراد نویسنده آن است که وی سی سال در اصفهان اقامت داشت یا اینکه سی سال در درس خواجویی شرکت کرد. اما هردو فرض, نادرست است. با این توضیح که ابوالحسن غفاری ـ معاصر نراقی ـ در مورد تحصیلات او در عراق می ‏نویسد:
بعد از مدتی به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسی روضات عرض درجات، روانه عراق عرب [گشته] و در آن جا نیز مدتی معتدٌّبه توقف نموده، از فضلای آن حدود مثل … استفاده حدیث فرمودند. (گلشن مراد، ص 393)
تعبیر«معتدٌّبه» نشان می ‏دهد که مدت اقامت نراقی در عراق طولانی بوده است. ملاحبیب اللّه‏ شریف کاشانی (م 1340 ق) در لباب الالقاب نیز نگاشته که وی مدت مدید نزد وحید بهبهانی درس خواند. (لباب الالقاب، ص 92) بنابراین دست کم مدت اقامت او در عراق سه سال باید باشد. از سوی دیگر نراقی پس از بازگشت از عراق، در کاشان به سال 1181ق ازدواج کرد؛ چنان که معاصر او صباحی بیدگلی (م 1207 ق) در تهنیت و تاریخ ازدواج او گوید: 
ملامهدی مه سپهر تمکین
چون گشت قرین دلبری ماه جبین
رزد کلک صباحیش بتاریخ رقم
«با هم مه و آفتاب گردید قرین» (مقدمه شرح الالهیات، ص 32، به نقل از دیوان صباحی بیدگلی، ص 136)
تاریخی که از مصراع پایانی به دست می ‏آید 1181 است. اگر فرض کنیم در همان سال ازدواج، از عراق به کاشان رفته باشد و سه سال در عراق مانده باشد و قبل از آن، یک سال در کاشان اقامت داشته، نراقی حداکثر در سال 1177 شهر اصفهان را ترک و به کاشان رفته است؛ یعنی حدود 31 سالگی. اگر سی سال اقامت در اصفهان را بپذیریم، به این معنا است که نراقی حدود یک سالگی جهت تحصیل علم به اصفهان رفته است، در حالی که پیش از آن ادبیات را در کاشان فرا گرفت. (گلشن مراد، ص 393)
در مورد سی سال شاگردی ملا اسماعیل خواجویی در اصفهان، گذشته از اینکه روشن شد نراقی سی سال در اصفهان نبوده، مردود بودن این امر از راه دیگر نیز قابل اثبات است و آن این که خواجویی در سال 1173ق وفات یافت و در آن زمان نراقی حدود 27 سال داشته است. از این گذشته بعید است نابغه ای مانند نراقی به مدت سی سال، آن هم در سنین جوانی، تنها در درس یک استاد شرکت کند. 
ظاهرا منشا این سخن، گفته سید محمد شفیع چاپلقی (م 1280 ق) است. وی که در ردیف شاگردان شاگردان نراقی است، در شرح حال او می ‏نویسد:
قرأ علی العالم الکامل علامه زمانه ملاإسماعیل الخاجوئی فی ثلاثین سنه علی ما سمعت. (اوایل کتاب الروضه البهیه)
عبارت «علی ما سمعت» تردید نویسنده را می ‏رساند و نشان می ‏دهد که این مطلب، اساس قابل اعتمادی ندارد.
سه. در باره استادان او می ‏خوانیم: وی در اجازه ‏نامه های تفصیلی خود از این سروران با احترام و عظمت یاد می ‏کند و از آنان به عنوان «کواکب سبعه» یعنی هفت ستاره (ترجمه دقیق، «ستاره های هفت گانه» است نه «هفت ستاره») نام می ‏برد. (ج 1, ص 288)
کسی که مشایخ ملامهدی را «کواکب سبعه» خوانده, ملااحمد است، نه خود او. (ر.ک: مقدمه عوائد الایام، ص 70 و زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 153)
 چهار. در شمارش فرزندان او آمده است: پس از رحلت ملامحمدمهدی نراقی، چهار فرزند برومند به نامهای ملا احمد، ملا ابوالحسن، ملا اباذر و ملا مهدی از وی به یادگار ماندند. (ج1، ص 293)
کتاب تاریخ کاشان (تألیف قرن 13) برای نراقی پنج فرزند می ‏شمرد. یکی از آنها میرزا ابوالقاسم است (تاریخ کاشان، ص 282) که در گلشن ابرار نامی از او به میان نیامده است. میرزا ابوالقاسم (م 1256 یا 1265 ق) پس از درگذشت برادرش ملااحمد، به ریاست حوزه علمیه کاشان نایل شد. 
پنج. تاریخ درگذشت نراقی به صورت «روز شنبه 18 شعبان 1209 در هشتاد و یک سالگی» نوشته شده است. (ج 1, ص 293)
وی در شب شنبه درگذشت نه روز شنبه؛ در هشتم شعبان، نه هیجدهم؛ در حدود 63 سالگی، نه 81 سالگی. 
توضیح بیشتر در مقاله ای از اینجانب با عنوان «لغزشها در شرح حال ملامحمدمهدی نراقی» در مجله فقه اهل بیت(ع), شماره 29, بهار 1381 آمده است.


  
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل