سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه]
آمار

بازدید امروز :99
بازدید دیروز :95
کل بازدید :3057458
تعداد کل یادداشت ها : 1491
103/1/9
یادداشت های گذشته [1484]
برگزیده ها
 
کانال گفتگو با زرتشتیان [0] سایت "گفت و گو با زرتشتیان" [0] بر قله احادیث [0] مبهم ترین شخصیت تاریخ [0] خلیج فارس در سخن پیامبر(ص) [0] هیچستان [1] ترجمه منشور کورش [0] راه مقابله با زرتشتی [0] زنده زنده پوست کندن [1] سهم زرتشتیان در جنگ با عراق [1] نقد مسلمانان به جای اسلام [0] همه چیز اسلام از زرتشت! [0] چهارشنبه سوری [0] چرا اسلام جایگزین زرتشتی؟ [0] مهمترین های اسلام و زرتشتی [1] نژادپرستی ابزار زرتشتیان [0] گرایش زنان به اسلام [0] برخورد زرتشتیان با مرتدان [0] مقایسه ی بحرینی ها و زرتشتی ها [0] مفاتیح و ادرار شتر [0] نژادپرستی ممنوع [0] پس از عمری پژوهش [1] اسلام فردوسی [0] اسلام برای 1400 سال پیش [0] حقوق حیوانات در اسلام [0] تفسیر فروهر [0] امام رضا(ع) و زرتشتیان [0] مقایسه ی ادرار گاو و شتر [0] توهین به ایرانیان [0] تغییر در زرین کوب [0] ساسانیان بیگانه از فروهر [0] شورش ها در ایران [0] حضور امامان در جنگ با ایران [0] استحقاق توهین؟! [0] کاهش جمعیت زرتشتیان [0] کاهش حضور زرتشتیان در اینترنت [0] جنگ و کشتار [0] نجابت زرتشتیان [0] درخواست زرتشتیان از من [0] ظلم به زنان [0] اسلام اختیاری ایرانیان [0] می خواهم زرتشتی شوم! [475] ارزش شعار زرتشتیان [0] دزدی حدیث [0] وحشی‏گری در ایران باستان [0] کشتارهای امام علی(ع) [0] اخراج آریایی ها [0] تشرف یک زرتشتی به اسلام [0] عوامل گرایش به زرتشتی [0] ملاک خودی و غیر خودی [0] مشروعیت انجمن زرتشتیان؟ [0] قرض دادن زن خود [0] اعدام در دین زرتشتی [0] نوروز [0] انتخاب رئیس حکومت [0] آدم خواری [0] بی اعتباری گاتها [0] کارنامه اسلام [0] پیامبر اسلام(1) [0] پیامبر اسلام(2) [0] آرشیو پیوند روزانه [74]
خبر مایه
 
0[0]
لینک خرید کتاب راه راستی: www.raherasti.ir/9791

عضویت در تلگرام
 

سایت راه راستی راه اندازی شد

منابع تحریف گستر در حادثه عاشورامقاله ای از اینجانب، چاپ شده در مجله ی «حدیث حوزه» شماره 12، بهار و تابستان 1395

چکیده
فهم حدیث برای کسانی که از زمان صدور حدیث فاصله گرفته اند، نیازمند بررسی با روشی دقیق است. به دلیل رعایت نکردن این مهم، پاره ای احادیث، در جامعه و حتی در گفتار و نوشتار متخصصان، با معانی اشتباه، رواج یافته اند. منشأ برخی لغزش ها، بسنده کردن به لغت نامه ها برای درک معناست؛ اما پس از بررسی ها و دقت های لازم، معلوم می شود گاهی این منابع نتوانسته اند از عهده توضیح دقیق برآیند.

این نوشتار با ذکر نمونه هایی، کاستی لغت نامه ها را نشان می دهد تا خواننده دریابد که برای درک معنای واژه های حدیث، همیشه نمی تواند به این کتاب ها اعتماد کند بلکه باید با بررسی دقیقِ قرائن درونی و بیرونی حدیث، به مراد معصوم(ع) پی ببرد.

کلیدواژه ها: گوهر معنایی، ترجمه های نادرست حدیث، آسیب فهم حدیث، فقه اللغه، فقه الحدیث.

آسیبِ بسندگی به لغت نامه ها در فهم حدیث

مقدمه
برای فهم حدیث و درک مراد اصلی معصوم(ع)، باید اموری چند را در نظر گرفت؛ اموری چون: شرایط زمانی و مکانی صدور حدیث، بررسی احادیث مشابه و معارض، تعمق در متن کامل حدیث، بررسی نسخه های مختلف و…

یکی از گام های مهم، مراجعه به لغت نامه های معتبر و کهن است؛ اما گاه اکتفا کردن به منابع لغوی، پژوهشگر را به اشتباه می اندازد و مانع دست یابی به مراد معصوم(ع) می شود؛ چرا که همیشه لغت نامه ها از عهده بیان دقیق معنای الفاظ بر نیامده اند. در سایه این سطحی­ نگری، به برخی رفتارها وجهه دینی داده می ­شود که وهن دین را به دنبال دارد. در مواقعی به دلیل نادرستی ترجمه حدیث، اموری کم اهمیت یا بی­ اهمیت وارد فرهنگ مسلمانان شده و با این تصور که چنین عملکردهایی، ریشه در راهنمایی معصومان(ع) دارد، مهم جلوه کرده‌ ند. اگر برای فهم برخی احادیث، صرفاً به کتاب­ های لغت بسنده کنیم، با آسیب­ هایی مواجه می­ شویم که بعضا بر خلاف آموزه­ های قطعی دین است. این امر سبب می­ شود تا رفتارها و دستورهایی غیر منطقی به معصوم(ع) نسبت داده ­شود و عبارت­ هایی بی­ ربط در ترجمه احادیث بیاید که عقلایی به نظر نمی­ رسد و طبعا مایه تمسخر یا انکار همه احادیث شود.

با توجه به تتبع فراوان نگارنده در احادیث، نمونه هایی که موارد فوق را به اثبات می‌رساند در خور ذکرند. روشن است که آنچه ذکر می‌شود، نتیجه بررسی‌های اینجانب است و چه بسا پژوهشگران، با تعمق و تدبر بیشتر، به نتایجی دیگر برسند. در بیان نمونه­ ها ابتدا ترجمه مشهور و از نظر ما نادرست را می‌آوریم و سپس ایراد معنای مشهور را بیان می­کنیم. پس از آن، برای نشان دادن کوتاهی اهل لغت، عبارت چند کتاب لغوی مشهور را که حدیث­پژوهان به آنها مراجعه بیشتر دارند، نقل می­کنیم. این کتاب­ها عبارتند از: العین، الصحاح، معجم مقاییس اللغه و لسان العرب.

به منظور پرهیز از اطاله، اگر عبارتی در کتاب ­های لغت، تکرار شده باشد، تنها به نقل از یک منبع بس می‌کنیم. بنابر این ذکر نکردن شرح واژه­ای از لغت­نامه­ای به معنای تکرار عبارت در دیگر کتاب­هاست یا اینکه آن واژه را توضیح نداده است. و در ادامه، ترجمه درست را ارائه می­کنیم.

آسیبِ بسندگی به لغت نامه ها در فهم حدیث ـ مجله حدیث حوزه1)ازدواج با دختر

براساس فرهنگ ایرانی، ازدواج با دختر بر ازدواج با بیوه‌زن ترجیح دارد. اشتباه در ترجمه احادیث، سبب شده بسیاری بپندارند که این فرهنگ ایرانی، مطابق با فرهنگ اسلامی است. اینان بدون دقت لازم در متن کامل این روایت‌ها و بسنده کردن به کتاب‌های لغت و پذیرفتن معنای مشهور «باکره»، تصور کرده‌اند که اسلام نیز سفارش به ازدواج با دختر باکره کرده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود:

تَزَوَّجُوا الأَبکارَ؛ فَإِنَّهُنَّ أطیبُ شَی‏ءٍ أفواهاً، وأدَرُّ شَی‏ءٍ أخلافاً، وأحسَنُ شَی‏ءٍ أخلاقاً، وأفتَحُ شَی‏ءٍ أرحاماً. أما عَلِمتُم أنّی اباهی بِکمُ الامَمَ یومَ القِیامَهِ، حَتّی بِالسِّقطِ؟[1]

با دختران ازدواج کنید؛ زیرا آنان دهانشان خوشبوتر، سینه‏ هایشان شیرافشان‏ تر، اخلاقشان نیکوتر، و رَحِم‏ هایشان بازتر است. آیا نمی‏ دانید که در روز رستاخیر، به [بسیاری‏] شما بر دیگر امّت‏ ها می‏ بالم؟ حتّی به جنین سقط شده؟

از نظر بوی دهان، پرشیر بودن سینه، داشتن اخلاق نیکو و فرزندزایی چه فرقی بین یک دختر بیست ساله و زن بیوه ی بیست ساله است؟ در روایت دیگر، جابر بن عبد اللّه به پیامبر(ص) چنین می‌گوید:

إنّی حَدیثُ عَهدٍ بِعُرسٍ. قالَ: أفَبِکراً تَزَوَّجتَها أم ثَیباً؟ قالَ: قُلتُ: بَل ثَیباً. قالَ: فَهَلّا بِکراً تُلاعِبُها وتُلاعِبُک؟![2]

من تازه دامادم. فرمود: با دختر ازدواج کرده‏ ای یا بیوه؟ گفتم: بیوه. فرمود: پس چرا دختر نگرفتی تا با هم به ملاعبه بپردازید؟

در ملاعبه چه فرقی بین دختر بیست ساله و بیوه ی بیست ساله است؟

 همچنین از جابر نقل شده است:

قالَ النَّبِی(ص): تَزَوَّجتَ یا جابِرُ؟ قُلتُ: نَعَم، قالَ: بِکراً أم ثَیباً؟ قُلتُ: ثَیباً؟ قالَ: هَلّا جارِیهً تُلاعِبُها وتُلاعِبُک أو تُضاحِکها وتُضاحِکک؟ قُلتُ: هَلَک أبی فَتَرَک سَبعَ ـ أو تِسعَ بَناتٍ ـ ، فَکرِهتُ أن أجیئَهُنَّ بِمِثلِهِنَّ، فَتَزَوَّجتُ امرَأَهً تَقومُ عَلَیهِنَّ. قالَ: فَبارَک اللّهُ عَلَیک.[3]

پیامبر(ص) فرمود: ای جابر! آیا ازدواج کردی؟ گفتم: آری. فرمود: دختر است یا بیوه؟ گفتم: بیوه. فرمود: چرا دختر نگرفتی، که با یکدیگر ملاعبه و بگو بخند کنید؟ گفتم: پدرم مُرد، در حالی که هفت یا نُه دختر[4] بر جای گذاشت و من خوش نداشتم که یکی چون آنان، بر جمعشان بیفزایم. پس با زنی ازدواج کردم که سرپرستی آنان را به عهده بگیرد. پیامبر(ص) فرمود: آفرین بر تو!

در اینجا نیز ایراد حدیث قبل وارد است؛ چرا که از نظر ملاعبه و بگو بخند، فرقی میان دختر و زن بیست ساله نیست. در حدیث سوم با ایراد دیگری نیز مواجهیم که چگونه است اگر همسر بیست ساله او دختر باشد، مانند دیگر خواهران جابر خواهد بود؛ اما اگر بیوه باشد آنها را سرپرستی می­ کند؟!

در لغت‌نامه‌های مورد نظر ـ که در درآمد، نام بردیم ـ این عبارت‌ها در ترجمه «بکر» دیده می‌شود: «التی لم تمس من النساء… و البکر من کل شیء: أوله»[5]، «المرأه التی ولدت بطنا واحدا… و البکر: الفتی من الإبل»[6]، «قال الخلیل: والبکر من النساء التی لم تمسس قط»[7]، «یقال: بَکرُوا بصلاه المغرب أَی صَلُّوها عند سقوط القُرْص… و الباکوره: أَوَّل الفاکهه… البِکرُ: الجاریه التی لم تُفْتَضَّ، و جمعها أَبْکارٌ. و البِکرُ من النساء: التی لم یقربها رجل… و بقره بِکرٌ: لم تَحْمِل، و قیل: هی الفَتِیهُ. و فی التنزیل: لا فارِضٌ ولا بِکرٌ؛ أَی لیست بکبیره ولا صغیره»[8].

ترجمه صحیح
در صورتی حدیث ­های مورد بحث، معانی صحیح و معقول می­ دهند که واژه «بکر» به معنای جوان و در مقابل آن، «ثیّب» به معنای سالمند باشد. از مجموع توضیحات لغوی­ ها به دست می­ آید که گوهر معنایی و معنای اصلی «بکر»، «سرآغاز هرچیز» است. در احادیث به زن جوان «باکره» اطلاق شده چون­که این سن، سرآغاز زمانی است که شخص می­ تواند ازدواج کند، خواه قبلاً ازدواج داشته یا نداشته باشد. جالب آنکه برخی لغت‌شناسان تصریح کرده­ اند که می­ توان «بکر» را در مورد زنی به کار برد که یک بار زایمان کرده است. اهل لغت در مورد برخی حیوانات، تصریح کرده­ اند که برای جوان آنها به کار می­ رود.

تفسیر نمونه در ترجمه «بکر» در داستان گاو بنی­ اسرائیل، آورده است:

إِنَّه یقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ لا فارِضٌ وَلا بِکرٌ عَوانٌ بَینَ ذلِک.[9]

خداوند م ی­فرماید: ماده گاوی که نه پیر و از کار افتاده، و نه بکر و جوان، بلکه میان این دو باشد.[10]

ترجمه درست سه حدیث نخست به ترتیب چنین است:

ـ با بانوان جوان ازدواج کنید؛ زیرا آنان دهانشان خوشبوتر، سینه‏ هایشان شیرافشان‏ تر، اخلاقشان نیکوتر، و رَحِم‏ هایشان بازتر است. آیا نمی‏ دانید که در روز رستاخیر، به [بسیاری‏] شما بر دیگر امّت‏ ها می‏ بالم؟ حتّی به جنین سقط شده؟

ـ جابر بن عبد اللّه به پیامبر(ص): من تازه دامادم. فرمود: با جوان ازدواج کرده‏ ای یا با سالمند؟ گفتم: سالمند. فرمود: پس چرا جوان نگرفتی که با هم به ملاعبه بپردازید؟

ـ جابر: پیامبر(ص) فرمود: ای جابر! آیا ازدواج کردی؟ گفتم: آری. فرمود: جوان است یا سالمند؟ گفتم: سالمند. فرمود: چرا بانوی جوان نگرفتی، که با یکدیگر ملاعبه و بگو بخند کنید؟ گفتم: پدرم مُرد، در حالی که هفت یا نُه دختر بر جای گذاشت و من خوش نداشتم که یکی چون آنان، بر جمعشان بیفزایم. پس با زنی ازدواج کردم که سرپرستی آنان را به عهده بگیرد. پیامبر(ص) فرمود: آفرین بر تو!

2)چانه‌زنی در معامله
به استناد برخی ترجمه­های نادرست احادیث، چانه زدن و درخواست کم کردن قیمت، از مستحبات به­شمار رفته است. برای همین است که برخی، در هرحال چانه‌زنی را وظیفه خود می‌دانند حتی اگر بدانند فروشنده، کالا را به قیمت مناسب می‌دهد. در مواقعی نه تنها چانه‌زنی مناسب نیست بلکه خلاف اخلاق است. چانه زدن با فروشنده‌ای که به دلیل مشکلاتِ پیش‌آمده، ناچار به فروش کالا به کمتر از قیمت روز است، کاری پسندیده به شمار نمی‌آید. به نمونه­های زیر توجه کنید:

امام علی(ع):

ماکِس عَن دِرهَمَیک؛ فَإِنَّ المَغبونَ لا مَحمودٌ ولا مَأجورٌ.[11]

برای دو درهمت چانه بزن؛ زیرا فریب خورده نه ستوده است و نه پاداش می‏یابد.

امام باقر(ع):

ماکسِ المُشتَرِی؛ فَإِنَّهُ أطیبُ لِلنَّفسِ وإن أعطَی الجَزیلَ؛ فَإِنَّ المَغبونَ فی بَیعِهِ وشِرائِهِ غَیرُ مَحمودٍ ولا مَأجورٍ.[12]

با خریدار چانه بزن [تا فریب نخوری‏] که این کار موجب آرامش و رضایت خاطر بیشتر می‏شود؛ هر چند وی مبلغی گزاف دهد؛ زیرا شخص فریب­خورده در فروش و خریدش، نه ستودنی است و نه پاداش دادنی.

حسین بن یزید:

قد قالَ لَهُ (الامام الصادق) أبو حنیفهَ: عَجِبَ النّاسُ مِنک أمسِ و أنتَ بِعرَفَهَ تُماکسُ بِبُدْنِک أشدَّ مِکاساً یکونُ. قال ]الامام(ع)[: و ما للّهِ مِن الرِّضا أنْ اغْبَنَ فی مالی.[13]

ابو حنیفه به امام صادق(ع) عرض کرد: دیروز مردم از آن همه چانه زدن شما در عرفه بر سر خرید قربانی تعجّب کردند. امام(ع) فرمود: خدا راضی نیست که در مالم مغبون شوم.

اگر معنای «مماکسه» و مشتقات آن، «چانه زدن» باشد چند ایراد به ذهن می­رسد:

الف) راه فریب نخوردن و مغبون نشدن در معامله، چانه زدن نیست. فراوان پیش می­آید که فروشنده، قیمت را بسیار بیشتر از قیمت واقعی می­گوید و پس از چانه زدن مشتری و پایین آوردن قیمت، باز هم گران می‌فروشد.

ب) حدیث دوم، به فروشنده سفارش به مماکسه با مشتری می­کند. چانه زدن با مشتری به معنای تشویق به گران­فروشی است. چنین چیزی نمی­تواند مورد سفارش حدیث باشد.

ج) در حدیث دوم، دلیل مماکسه، علاوه بر مغبون نشدن، آسوده­خاطری انسان ذکر شده اما با چانه­زنی، انسان اطمینان خاطر به معامله پیدا نمی­کند.

د) در حدیث سوم آمده است که مردم از مماکسه زیاد امام صادق(ع) هنگام خرید قربانی، شگفت­زده شدند. اگر مماکسه به معنای چانه زدن باشد، جایی برای تعجب نیست؛ چون درخواست کم کردن قیمت، در خور تعجب نیست.

هـ) روایت­های مماکسه، بیش از آن است که ذکر کردیم. چانه زدن آنقدر اهمیت ندارد که روایات متعدد بر آن تأکید کنند.

بررسی کتاب‌های لغت نشان می‌دهد که لغوی‌ها نیز «مماکسه» را به همان «چانه‌زنی» معنا کرده‌اند: «المکس: انتقاص الثمن فی البیاعه»[14]، «مکس: المیم و الکاف و السین کلمه تدل علی جبی مال و انتقاص من الشیء»[15]، «المماکسه فی البیع: انتقاص الثمن و اسْتِحطاطُه و المنابذه بین المتبایعین… و فی قوله: مکس درهم أَی نقصان درهم بعد وجوبه»[16].

ترجمه صحیح
زمانی ایرادهای مذکور برطرف می­شود که مماکسه به معنای «حواس­جمعی» دو طرف معامله باشد و ندانم‌کاری در بین نباشد. جنس را به خوبی بررسی کنند و از جهات مختلف در مورد آن اطلاعات داشته باشند و بدانند چه می­دهند و چه می­گیرند. شاهد این معنا این است که هنگام خرید قربانی[MG1]  و کفن و برده (برای آزاد کردن) سفارش شده که مماکسه نشود؛ چون اطلاعات زیاد داشتن در این زمینه­ها اهمیت ندارد.[17]

بنا براین ترجمه درست سه حدیث مذکور، به ترتیب، چنین است:

ـ ]هنگام معامله حتی[ برای دو درهمت حواست باشد [تا فریب نخوری‏]؛ زیرا فریب­خورده نه ستوده است و نه پاداش می‏یابد.

ـ حواست به خریدار باشد[18] [تا فریب نخوری‏] که این کار موجب آرامش و رضایت خاطر بیشتر می‏شود هر چند وی مبلغی گزاف دهد؛ زیرا شخص فریب­خورده در فروش و خریدش، نه ستودنی است و نه پاداش دادنی.

ـ ابو حنیفه به امام صادق(ع) عرض کرد: دیروز مردم از آن همه بررسی و حواس­جمعی شما در عرفه بر سر خرید قربانی تعجّب کردند. امام(ع) فرمود: خدا راضی نیست که در مالم مغبون شوم.

3) قاری
بی‌تردید کسی که بتواند قرآن را به صحیح‌ترین وجه و با بهترین صدا بخواند، فضیلت دارد و امتیازی برای صاحب آن به شمار می‌رود؛ اما این، فضیلتی نیست که صاحب آن را بر مجتهد و مفسر قرآن، برتری بخشد. لازمه اکتفا کردن بر لغت‌نامه‌ها در فهم حدیث، ترجیح قاری قرآن بر مجتهد در عهده‌دار شدن امامت جماعت است. پیامبر اکرم(ص) فرمود:

لیؤُمَّکم قُرّاؤُکم.[19]

باید امامت جماعتِ شما را قاریانتان به عهده گیرند.

یؤُمُّکم أقَرؤُکم.[20]

آن که قرائتش از همه شما بهتر است، امام جماعتِ شما بشود.

براساس این ترجمه، اگر در مسجدی یک مفسّر قرآن و جوانی کم­سواد که صرفا قرائت قرآنش بهتر است، حضور داشته باشند، برای به عهده گرفتن امامت جماعت، آن جوان ترجیح دارد! چنین چیزی قابل قبول نیست.

با توجه به اینکه لغوی‌ها «قرائت» را به «تلاوت» معنا کرده‌اند، «قاری» از نظر آنها به معنای «تلاوت کننده» خواهد بود و «أقرأ» یعنی کسی که بهتر تلاوت می‌کند. در کتب لغت آمده است: «قرأ: و قرأت القرآن عن ظهر قلب أو نظرت فیه»[21]، «قرأت الکتاب قراءه و قرآناً، و منه سمی القرآن»[22]، «اتَّبِعْ قُرْآنَه، أَی قِراءَتَه… ومعنی قَرَأْتُ القُرآن: لَفَظْت به مَجْمُوعاً أَی أَلقیته»[23].

ترجمه صحیح
در برخی موارد «قاری» به معنای «قرآن­دان» و «آشنا به قرآن» آمده است پس ترجمه آن در همه موارد به کسی که صرفا قرآن را خوب بخواند، صحیح نیست. پیامبر اکرم(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود:

أنتَ أقرَأُهُم لِکتابِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ، وأعلَمُهُم بِسُنَّتی.[24]

تو آگاه‏ترینِ آنان به کتاب خداوند عز و جل و داناترینِ آنان به آیین من هستی.

شاهد اینکه «أقرأ» در اینجا به معنای «آگاه­تر» است سخنی از امام علی(ع) است:

أنَا… أعرَفُکم بِالکتابِ وَالسُّنَّهِ.[25]

من… آشناترینِ شما به قرآن و سنّتم.

اگر «قاری» را به معنای «آشنا به قرآن» گرفتیم، طبق دو حدیثی که در ابتدا ذکر شد، مفسر قرآن برای عهده­دار شدن امامت جماعت، بر جوانی که صرفاً قرائتش بهتر است، ترجیح خواهد داشت. ترجمه درست دو حدیث نخست، چنین است:

ـ باید امامت جماعتِ شما را آگاهان به قرآن به عهده گیرند.

ـ آن کس که از همه شما به قرآن آگاه­تر است، امام جماعتِ شما بشود.

4) بستن سنگ بر شکم
واعظان و خطیبان، برای بیان فضیلتی از امیر المؤمنین(ع) به استناد سخنی از آن حضرت، فراوان می‌گویند که وی در زمان حیات رسول خدا(ص) از گرسنگی به ناچار سنگ بر شکم می‌بست تا از احساس گرسنگی‌اش کاسته شود. امام علی(ع) می‌فرماید:

لَقَد رَأَیتُنی مَعَ رَسولِ اللّهِ(ص) وإنّی لَأَربُطُ الحَجَرَ عَلی بَطنی مِنَ الجوعِ، وإنَّ صَدَقَتِی الیومَ لَأَربَعونَ ألفا.[26]

خود را به یاد می‌آورم که در زمان پیامبر خدا از گرسنگی، سنگ بر شکم می‏بستم و امروز، صدقه‏های [واجب‏] من، چهل هزار [سکه‏] است.

بستن سنگ بر شکم چه کمکی به رفع گرسنگی می­کند؟

کلمه «ح ج ر» در کتاب‌های لغت، چنین توضیح داده شده است: «الحَجْرُ: قد یکون مصدراً للحُجره التی یحتجرها الرجل، وحجارها: حائطها المحیط بها… و حَجْرُ المرأَه وحِجْرُها، لغتان،: للحضنین»[27]، «الحَجَر جمعه فی القله أحجار، وفی الکثره حجار وحجاره… وکل ما حجرته من حائط فهو حِجْر»[28]، «حجر: الحاء والجیم والراء أصل واحد مطرد و هو المنع و الإحاطه علی الشیء… و حَجَّر القمرُ إذا صارت حوله داره»[29]، «الحَجَرُ: الصَّخْرَهُ… یقال: حَجْرُ المرأَه وحِجْرُها حِضْنُها، و الجمع الحُجُورُ. و فی حدیث عائشه، رضی الله عنها: هی الیتیمه تکون فی حَجْر وَلِیها، و یجوز من حِجْرِ الثوب و هو طرفه المتقدم لأَن الإِنسان یربّی ولده فی حِجْرِه»[30].

ترجمه صحیح
کتاب­های لغت بالا با صراحت معنای «حجر» در روایت را بیان نکرده­اند. اما نشان می­دهند که «حِجْر» به معنای چیزی است که جایی را احاطه کرده باشد. ظاهراً «حجر» در حدیث مورد بحث، به کسر و فتح حاء و سکون جیم است و می­خواهد بگوید که امام علی(ع) هنگام شدت گرسنگی، دامن لباسش را به شکم می­بست؛ چنان که معمولاً انسان گرسنه شکم خود را با دست می­فشارد. پس معنای سخن امام(ع) چنین است:

خود را به یاد می‌آورم که در زمان پیامبر خدا از گرسنگی، دامن لباس را بر شکم می‏بستم و امروز، صدقه‏های [واجب‏] من، چهل هزار [سکه‏] است.

در لسان العرب به این معنا نزدیک شده اما «حِجْرِ الثوب» را به قسمت جلو لباس معنا کرده است.

ادامه در سایت گفتگو با زرتشتیان


  
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل