به قلم مدیر سایت
دکتر اردشیر خورشیدیان ـ رئیس انجمن موبدان تهران ـ در پیام به همایش موبدان و موبدیاران، پس از تجلیل و تمجید فراوان از موبدان در طول تاریخ، چنین نتیجه گیری می کند:
«و در یک کلام موبدان، دین باور و دین یاور بوده و کوشش کرده اند که از مقام خود سوء استفاده نکرده و دین ساز و دین باز نشوند و دین را ابزاری برای رسیدن به امیال گیتوی (دنیایی) خود قرار نداده با عملکرد خود، سرمشق دیگر بهدینان باشند.» (دهش فرهنگی یا لرک مینوی، ص 285)
جناب خورشیدیان!
احکام و قوانین عجیب و غریب در وندیداد، که به قول دکتر پرویز رجبی: «اگر زرتشت این کتاب را می دید شاید سکته می کرد»، ساخته و پرداخته ی کیست؟ بقال و کشاورز و… که نمی توانند کتابی دینی در حد اوستا بسازند. به فرض که بتوانند، نمی توانند به عنوان کتابی دینی در آن سطح به خورد مردم دهند.
مطالعه ی وندیداد نشان می دهد که موبدان، بخشی از قوانین را برای سرکیسه کردن مردم وضع کردند. به عنوان نمونه به دریافتی های موبدان از کشندگان سگ آبی توجه کنیم:
ـ قابل خریداری بودن مجازات شلاق (بیست هزار ضربه شلاق)،
ـ پول دادن به موبدها تا بجای مجرم، ده ها هزار حیوان از قبیل مورچه، مار، مگس و… را بکشند. (بعید است موبدها توان چنین کشتاری را داشتند)،
ـ اهدای ادوات جنگی یک سپاه، تمام وسایل کشاورزی و زنگ های طلایی و نقره ای به معبد که بعید نیست در عمل به کیسه ی موبدها می رفت،
ـ احداث جوی های آب در زمین های معبد و موبدان،
ـ اهداء یک قطعه زمین کشاورزی خوب به معبد،
ـ اهداء یک خانه ی بزرگ اعیانی با تمام امکانات و زمین وابسته ی مزروعی به موبدان،
ـ دادن دختری پانزده ساله (دخترش یا خواهرش باشد) با جهیزیه به یک روحانی،
ـ دادن چهارده گوسفند به روحانیان،
ـ دادن خوراک خوب همراه شراب به هجده روحانی. (ر. ک: وندیداد، فرگرد 14 و دانشنامه ایران باستان، هاشم رضی، ج 3، ص 1448 ـ 1449)
شکست امپراطوری ایران در برابر چهار تا عرب پابرهنه را بیشتر باید در عملکرد ناشایست موبدان جستجو کرد.
این مشکلات بزرگ بر سر راه ایرانی ها نمی تواند نتیجه ی کار یک یا دو یا ده موبد و در زمانی کوتاه باشد بلکه نتیجه ی عملکرد نادرست قشر موبدان و در مدت زمان طولانی است.
نتیجه
بخشی عظیم از موبدان، هم از مقام خود سوء استفاده می کردند و هم دین ساز و دین باز بودند و هم دین را ابزاری برای رسیدن به امیال دنیایی خود قرار داده بودند. و در یک کلام موبدان، نه دین باور بودند و نه دین یاور و نه می توانستند سرمشق دیگر زرتشتیان باشند.
بله، بعد از ورود اسلام به ایران که بال و پر آنها قیچی شد و نتوانستند بلندپروازی کنند، یکباره و به ناچار به انسان هایی نجیب تبدیل شدند!
دهش فرهنگی یا لرک مینوی، ص 285
تاریخ تدوین: فروردین 1396