سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود را از اندیشه ای که مایه فزونی حکمت تگردد و عبرتی که مایه حفظت شود، تهی مدار . [امام علی علیه السلام]
آمار

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :201
کل بازدید :3062236
تعداد کل یادداشت ها : 1491
103/2/5
یادداشت های گذشته [1484]
برگزیده ها
 
کانال گفتگو با زرتشتیان [0] سایت "گفت و گو با زرتشتیان" [0] بر قله احادیث [0] مبهم ترین شخصیت تاریخ [0] خلیج فارس در سخن پیامبر(ص) [0] هیچستان [1] ترجمه منشور کورش [0] راه مقابله با زرتشتی [0] زنده زنده پوست کندن [1] سهم زرتشتیان در جنگ با عراق [1] نقد مسلمانان به جای اسلام [0] همه چیز اسلام از زرتشت! [0] چهارشنبه سوری [0] چرا اسلام جایگزین زرتشتی؟ [0] مهمترین های اسلام و زرتشتی [1] نژادپرستی ابزار زرتشتیان [0] گرایش زنان به اسلام [0] برخورد زرتشتیان با مرتدان [0] مقایسه ی بحرینی ها و زرتشتی ها [0] مفاتیح و ادرار شتر [0] نژادپرستی ممنوع [0] پس از عمری پژوهش [1] اسلام فردوسی [0] اسلام برای 1400 سال پیش [0] حقوق حیوانات در اسلام [0] تفسیر فروهر [0] امام رضا(ع) و زرتشتیان [0] مقایسه ی ادرار گاو و شتر [0] توهین به ایرانیان [0] تغییر در زرین کوب [0] ساسانیان بیگانه از فروهر [0] شورش ها در ایران [0] حضور امامان در جنگ با ایران [0] استحقاق توهین؟! [0] کاهش جمعیت زرتشتیان [0] کاهش حضور زرتشتیان در اینترنت [0] جنگ و کشتار [0] نجابت زرتشتیان [0] درخواست زرتشتیان از من [0] ظلم به زنان [0] اسلام اختیاری ایرانیان [0] می خواهم زرتشتی شوم! [475] ارزش شعار زرتشتیان [0] دزدی حدیث [0] وحشی‏گری در ایران باستان [0] کشتارهای امام علی(ع) [0] اخراج آریایی ها [0] تشرف یک زرتشتی به اسلام [0] عوامل گرایش به زرتشتی [0] ملاک خودی و غیر خودی [0] مشروعیت انجمن زرتشتیان؟ [0] قرض دادن زن خود [0] اعدام در دین زرتشتی [0] نوروز [0] انتخاب رئیس حکومت [0] آدم خواری [0] بی اعتباری گاتها [0] کارنامه اسلام [0] پیامبر اسلام(1) [0] پیامبر اسلام(2) [0] آرشیو پیوند روزانه [74]
خبر مایه
 
0[0]
لینک خرید کتاب راه راستی: www.raherasti.ir/9791

عضویت در تلگرام
 

سایت راه راستی راه اندازی شد

معرفی کتاب راه راستی در سایت های خبرگزاری مهر و دائره المعارف بزرگ اسلامیبا تشکر از جناب آقا (یا خانم) احمدیان که دیدگاه خود را در مورد کتاب راه راستی ارسال کرده است.
در آینده برخی یادداشت های ایشان در متن زیر را به صورت مستندتر و جداگانه در این سایت درج خواهیم کرد.

«بسم الله الرحمن الرحیم»
با تشکر از شما، این شکل سئوال و جوابی کتاب، کاربردی و مفید است هر چند که می تواند بهتر هم باشد. بنده در وقت کمی که دارم نکاتی اجمالی راجع به کتاب را ذکر می کنم شاید با تحقیق بیشتر شما و تکمیلشان در چاپ های بعدی استفاده شود: 

یک ـ در بخش تفاوت بین کعبه و آتش بهتر است به آیه سوم سوره مبارکه قریش اشاره شود که می فرماید: "فلیعبدوا رب هذا البیت" که این یعنی دستور واضح خداوند برای پرستیدن الله و نه کعبه.

دو ـ شعار سه گانه زرتشتیان یعنی هوخت هومت هورشت، در گاتها نیست و طبق قولی اولین بار در کتاب مینوی خرد آمده که در آنجا به معنی طبقات بهشت است و نه دستورالعمل و شعار آیین زرتشتی. در جایی خواندم که این کتاب، بعد از اسلام نوشته شده.

سه ـ در بخش سفارش اسلام به اندیشه نیک و… بهتر است آیه آخر سوره مبارکه عصر هم آورده شود که به شکل موجز و کاملی هر سه مورد را در خود دارد و به نظر بنده همین یک آیه در جواب زرتشتیان کافی است.

چهار ـ در بخش پیامبران و زبان قومشان بهتر است این نکته هم آورده شود که نه در گذشته و نه امروز هیچ فارسی زبانی نمی تواند از روی اوستا بخواند مگر اینکه دین دبیره و پهلوی بداند.

پنج ـ در بخش زنان بهتر است این نکته از کتاب صد در نثر آورده شود: 
درِ پنجاه و نهم: (1) در دین به اویزه مازدیسنان زنانرا نیایش کردن نفرمودند (2) که نیایش ایشان آنست که هر روز سه بار بامداد، نماز پیشین و نماز شام در پیش شوهر خویش باز ایستند و دست بکش کنند و گویند که ترا چه اندیشه است تا من آن اندیشم و ترا چه میباید تا من آن گویم و ترا چه میباید تا من آن کنم که فرمایی(3) هر چه شوهر فرماید آنروز بر آن بباید رفتن(4) و البته بی رضای شوهر هیچ کاری نکردن تا خدا از آن زن خشنود باشد (5) چه خشنودی ایزد در خشنودی شوهر پیوسته است چه هر گاه که فرمان شوهر کار کنند در دین او را اشو خوانند و اگر نه او را جه خوانند.

و یا در پنجاه و چهارم: (1) اگر کسی زنی چکر دارد اگر از وی فرزند نرینه حاصل آید بستری آنکس شاید و آنکس بریده پل نباشد (2) و اگر مادینه بود باید که مرد غافل نباشد از بهر وی خود ستری{؟ در نسخه بنده ناخواناست و شاید بستری باشد} بگمارد (3) خویشاوندی روان دوست پسر خود بنشاند تا روان او بریده پل نبود.

همچنین در بخش سی و چهارم صد در بندهش می خوانیم:
(1) و اندر دین پیداست که دختر تا نه ساله نشود بشوهر نباید دادن و نامزد کسی نباید کردن (2) و تا دوازده سال شود پس بشوهر باید دادن چه گناه باشد (3) و هر زنی که چهار بار گوید بشوهر خویش من ترا نخواهم و زن تو نباشم یک شبانروز هم برین سخن باشد مرگرزان دوزخی باشد(4) هر زنی که فرمان شوهر نبرد آنچه شوهر فرماید نکند او را بدان شوهر هیچ حقی و بهره نرسد که خواهد اگر نان و نفقه ندهد گناهش نباشد(5) و چون زن مستور و کم سخن باشد فرزند نرینه بیشتر زاید(6) باید که شوهر او را ماننده فرزند دارد و هیچ فرقی نباشد(7) و چون پسر سه بار جواب پدر باز دهد و فرمان پدر نبرد مرگرزان باشد کشتن واجب بود بدین….

شش ـ بخش حکیم فردوسی بهتر است مفصل تر باشد و من در موضوعات مختلف شواهدی از شاهنامه می آورم:
شیعه بودن و مدح مولا علی (ع): به غیر از ابیات آغاز شاهنامه دستکم در دو جای دیگر (که کاملا استراتژیک و پرنکته هستند) از حضرت علی (ع) نام می برد، یکی در پایان پادشاهی اردشیر (بنیانگذار ساسانیان و احیا کننده آیین زرتشتی) و به این صورت: 
ز خاشاک ناچیز تا عرش راست / سراسر به هستی یزدان گواست
جز او را مخوان کردگار جهان / شناسنده آشکار و نهان
ازو بر روان محمد (ص) درود / بیارانش بر هر یکی برفزود
سر انجمن بد ز یاران علی (ع) / که خوانند او را علی(ع) ولی

و دیگری در داستان نوش زاد پسر انوشیروان که مسیحی می شود و به جنگ پدر می آید:
مگردان سر از دین وز راستی / که خشم خدای آورد کاستی
چو این بشنوی دل ز غم بازکش / مزن بر لبت بر ز تیمار تش
گرت هست جام می زرد خواه / به دل خرمی را مدان از گناه
نشاط وطرب جوی و سستی مکن / گزافه مپرداز مغز سخن
اگر در دلت هیچ حب علی(ع) ست / تو را روزمحشربه خواهش ولیست 

نژاد پرستی: فریدون دستور می دهد تا از گرداگرد جهان، برای پسرانش سه دختر از نژاد مهان پیدا کنند که در نهایت از یمن ( که از تازیان هستند) انتخاب می شوند و در واقع باید گفت ایران زمین در یکی از دوران پرشکوهش ملکه عرب داشته است.

حمله اعراب: خوبست این نکته هم ذکر شود که شاپور ذوالاکتاف به خاطر ربودن یکی از دختران نرسی به دست شاه غسانیان، علاوه بر کشتن و اسیر کردن افراد بسیار، فقط فرد خاطی و سپاهیانش را مجازات نمی کند بلکه:
هر آنکس کجا یافتی از عرب / نماندی که با کس گشادی دو لب
ز دو دست او دور کردی دو کفت / جهان ماند از کار او در شگفت 
عرابی ذوالاکتاف کردش لقب / چو از مهره بگشاد کفت عرب

و همانطور که می گویند اسکندر به تلافی آتش زدن آتن، تخت جمشید را آتش زد باید دانست که پادشاهان ایران هم با اعراب رفتار درستی نداشتند کما اینکه در جریان حمله ابرهه به کعبه هم نمی توان شاه ایران یعنی انوشیروان را مبرا دانست چون یمن همواره متحد و تحت فرمان ایران بوده است و خسرو پرویز هم در جواب نامه پیامبر(ص) از حاکم یمن می خواهد که افرادی را بفرستد تا با پیامبر(ص) برخورد کنند و آن اشخاص با دیدن اخلاق پیامبر(ص) مسلمان می شوند. 

ظلم انوشیروان: رفتار او با بوذرجمهر (بعد از خدمات فراوانش)، مهبود (آشپز مخصوص او)، ماجرای مزدکیان، ماجرای کفشگرو…

چند همسری و هوسبازی پادشاهان: از کیکاووس تا بهرام گور ابیات فراوانی در این خصوص وجود دارد.

حجاب: فکر کنم ذکر سه مثال از سه دوره مختلف در شاهنامه کافی باشد
 1) افراسیاب که یکی از خبیث ترین شخصیت های شاهنامه است برای تنبیه و تحقیر دخترش منیژه (به جرم دوستی با بیژن) حجاب از سر او برمی دارد:
وز آنجا به ایوان آن دخترش / بیاورد گرسیوز آن لشکرش
همه گنج و گوهر به تاراج داد / ازین بدره بستد بدان تاج داد
منیژه برهنه به یک چادرا / برهنه دو پای و گشاده سرا
کشیدش دوان تا بدان چاهسار / دو دیده پر از خون و رخ جویبار

و بعدتر منیژه به رستم ( در لباس مبدل) چنین گلایه می کند:
منیژه منم دخت افراسیاب / برهنه ندیده رخم آفتاب 

2) وقتی اسفندیار با لباس مبدل، خواهرانش را (که بوسیله ارجاسپ دزدیده شده بودند) پیدا می کند، آنها اولین گلایه و نگرانی شان را نداشتن حجاب عنوان می کنند: 
بدین سان دو دخت یکی پادشا /اسیریم در دست ناپارسا
برهنه سر و پا و دوش آبکش/ پدر شادمان روز و شب خفته خوش 
برهنه دوان بر سر انجمن / خنک آنکه پوشد تنش را کفن

3) در داستان شیرین با شیرویه بعد از آنکه پنجاه نفر از بزرگان و دانشمندان حجب و حیای شیرین را تأیید می کنند:
به ایران که دید از بنه سایه ام / وگر سایه تاج و پیرایه ام
شیرین سه ویژگی زن خوب را چنین برمی شمرد:
به سه چیز باشد زنان را بهی / که باشند زیبای گاه مهی
یکی آنکه با شرم و با خواستست / که جفتش به او خانه آراستست
دگر آنکه فرخ پسر زاید او / ز شوی خجسته بیفزاید او 
سه دیگر که بالا و رویش بود / به پوشیدگی نیز مویش بود

البته خوبست که بخشی مستقل در مورد حجاب و پوشیدگی به کتاب اضافه شود چون به حدی شواهد و مدارک از قبیل فرش و کتیبه و مجسمه و دیگر آثار باقیمانده در این خصوص زیاد است که با قطعیت می توان گفت: در هیچ دوره ای از تاریخ ایران زمین جز دوره پهلوی ( آنهم با زور توپ و تفنگ و چماق و…) زنان ایرانی بی حجاب نبوده اند. 

سخن بسیار است و فرصت محدود…             موفق باشید.


  
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل