سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى نهفته در زیر زبان خویش است . [نهج البلاغه]
آمار

بازدید امروز :266
بازدید دیروز :201
کل بازدید :3062491
تعداد کل یادداشت ها : 1491
103/2/5
یادداشت های گذشته [1484]
برگزیده ها
 
کانال گفتگو با زرتشتیان [0] سایت "گفت و گو با زرتشتیان" [0] بر قله احادیث [0] مبهم ترین شخصیت تاریخ [0] خلیج فارس در سخن پیامبر(ص) [0] هیچستان [1] ترجمه منشور کورش [0] راه مقابله با زرتشتی [0] زنده زنده پوست کندن [1] سهم زرتشتیان در جنگ با عراق [1] نقد مسلمانان به جای اسلام [0] همه چیز اسلام از زرتشت! [0] چهارشنبه سوری [0] چرا اسلام جایگزین زرتشتی؟ [0] مهمترین های اسلام و زرتشتی [1] نژادپرستی ابزار زرتشتیان [0] گرایش زنان به اسلام [0] برخورد زرتشتیان با مرتدان [0] مقایسه ی بحرینی ها و زرتشتی ها [0] مفاتیح و ادرار شتر [0] نژادپرستی ممنوع [0] پس از عمری پژوهش [1] اسلام فردوسی [0] اسلام برای 1400 سال پیش [0] حقوق حیوانات در اسلام [0] تفسیر فروهر [0] امام رضا(ع) و زرتشتیان [0] مقایسه ی ادرار گاو و شتر [0] توهین به ایرانیان [0] تغییر در زرین کوب [0] ساسانیان بیگانه از فروهر [0] شورش ها در ایران [0] حضور امامان در جنگ با ایران [0] استحقاق توهین؟! [0] کاهش جمعیت زرتشتیان [0] کاهش حضور زرتشتیان در اینترنت [0] جنگ و کشتار [0] نجابت زرتشتیان [0] درخواست زرتشتیان از من [0] ظلم به زنان [0] اسلام اختیاری ایرانیان [0] می خواهم زرتشتی شوم! [475] ارزش شعار زرتشتیان [0] دزدی حدیث [0] وحشی‏گری در ایران باستان [0] کشتارهای امام علی(ع) [0] اخراج آریایی ها [0] تشرف یک زرتشتی به اسلام [0] عوامل گرایش به زرتشتی [0] ملاک خودی و غیر خودی [0] مشروعیت انجمن زرتشتیان؟ [0] قرض دادن زن خود [0] اعدام در دین زرتشتی [0] نوروز [0] انتخاب رئیس حکومت [0] آدم خواری [0] بی اعتباری گاتها [0] کارنامه اسلام [0] پیامبر اسلام(1) [0] پیامبر اسلام(2) [0] آرشیو پیوند روزانه [74]
خبر مایه
 
0[0]
لینک خرید کتاب راه راستی: www.raherasti.ir/9791

عضویت در تلگرام
 

سایت راه راستی راه اندازی شد

علی اکبر مهدی پور*حجت الاسلام والمسلین علی اکبر مهدی پور قضیه ای شگفت را در کتاب «کرامات معصومیه» نقل کرده است که سبب مسلمان شدن عده ای زرتشتی شده است. خلاصه ی نوشته ی او:
در مهریز یزد، بانوی سیدی به نام بی بی زهرا طباطبایی زندگی می کند.
این فرد حیات دارد و هر کس می تواند با سفر به مهریز، این واقعه را از زبان او بشنود و بانوان، اثر آن را مشاهده کنند.
چهار پنج سال پیش، شکم او بالا می آید به گونه ای که اگر در سنین بالا نبود، احتمال حاملگی می رفت. در سفر به قم، به حضرت معصومه(س) متوسل می شود. آن حضرت در عالم رؤیا به او می گوید: شما با خیال راحت به شهر خود بروید، من به وقتش حضرت جواد(ع) را به سراغت می فرستم.
او با خاطری آسوده به شهر خود باز می گردد، و در انتظار عنایت آن حضرت دقیقه شماری می کند. یک شب که تنها در خانه بوده، دوباره با گریه به پیشگاه حضرت معصومه متوسل می شود. فصل تابستان بود و پس از توسّل و تضرّع فراوان، در ایوان منزل می خوابد. ناگاه بیدار می شود و می بیند منزل روشن است و سید جوانی ـ در حدود 25 ساله ـ از راهرو منزل تشریف فرما می شود.
خانم می گوید: شما کی هستید؟ از درهای بسته چگونه آمدید؟
می فرماید: من جوادالائمه هستم، آمده ام تا تو را عمل کنم.
عرض می کند: شما نامحرم هستید، چگونه می خواهید عمل کنید؟
می فرماید: لازم نیست شما به ما مسأله یاد بدهید. پیراهنتان را بالا بزنید. (چه بسا او از طریق مادر به امام جواد می رسیده و با حضرت محرم بوده است.)
پیراهنش را بالا می زند. حضرت جواد(ع) از کیفی شبیه کیف پزشکان چاقویی شبیه چاقوی جرّاحی بیرون می آورد و شکم ایشان را از مقابل قلب تا روی ناف می شکافد. آنگاه غدّه بزرگی از شکم بیرون آ ورده، در طشتی می گذارد.
در تمام این مدّت مریض محو تماشای جمال حضرت بوده و دردی احساس نکرده است. سپس از کیف خود نخ و سوزنی بیرون می آورد و جای شکاف را بخیه می زند.
حضرت غدّه را در کیف خود می گذارد و می فرماید: " تو دیگر خوب شدی " آنگاه از دیدگان سیده طباطبائی ناپدید می شود.
خانم با خیال راحت می خوابد، صبح که بیدار می شود شکمش را کاملاً طبیعی می یابد بطوری که هیچ نشانی از ورم و برآمدگی نبوده و محل عمل نیز کاملاً التیام یافته بوده، امّا جای بریدگی به صورت یک خط قرمز دیده می شود و 9 بخیه با نخ سبز در آن مشاهده می شود. در محل بریدگی هیچ خونی نبوده و فقط مرطوب بوده است.
کم کم خبر در منطقه پخش می شود. بانوان متدین یزد راهی مهریز می شوند تا داستان شفا را از زبان خودش بشنوند. آنان جای عمل و 9 بخیه با نخ سبز را با چشم خود می بینند و متوجّه می شوند که این عنایت الهی است، و عدد 9 که رمز امام جواد(ع) است نیز نظر می کرده است.
این خبر در میان زرتشتیهای منطقه شایع می شود و تعدادی از بانوان زرتشتی نیز به دیدار او رفته، و پس از مشاهده جای عمل و نخهای سبز رنگ و پرس و جو از اهالی محل و اطمینان یافتن از قطعی بودن این واقعه به اسلام مشرّف می شوند.
نگارنده (حجت الاسلام مهدی پور) داستان شفا یافتن سیده طباطبائی را از تعدادی از روحانیون یزدی مقیم قم شنیده بودم ولی در صدد بودم که یک شاهد عینی پیدا کنم و متن داستان را از زبان او بشنوم. سرانجام مطلّع شدم یکی از شاهدان عینی به نام بی بی صدّیقه مشکاتی فرزند حاج سید مهدی به قم آمده است. به خدمتش رسیدم. قسمتی از مطالب بالا را از زبانش شنیدم.
بی بی صدّیقه گفت: " بی بی زهرا " دختر دائی من می باشد. متن کامل داستان را از زبان خودش شنیدم و جای بریدگی را به صورت یک خطّ سرخ مشاهده کردم و 9 عدد بخیه با نخ سبز را در سینه اش مشاهده نمودم.

یادآوری:
من با حجت الاسلام مهدی پور رفاقت دارم و چون به این قول ایشان اعتماد دارم آن را نقل کردم.
مدت زیاد از این قضیه نمی گذرد. از کسانی که از این قضیه خبر قابل اعتماد دارند خواهشمندم ما را نیز در جریان قرار دهند.


  
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل