استاد آقایی:
«4ـ9ـ بر همین منوال، اجازه بدهید که با این گمانهزنیهای شگفت جنابعالی هم قدری انگشت به دندان بگزیم که: «آیا زرتشت یونانی نبود؟»، «زادگاهش قطب نبود؟»، «اهل فلسطین نبود؟» و…!!!»
استاد عزیز!
هیچکدام از موارد فوق، بی مدرک نبوده و در عین حال نتیجه گیری هم نکردم بلکه تنها پرسشی را مطرح کردم. مگر پرسش ممنوع است؟ به جای اظهار شگفتی، توضیح می دادید که هیچکدام این سندها نشان دهنده ی یونانی یا فلسطینی یا اهل قطب بودن زرتشت نیست.
استاد آقایی:
«5ـ9ـ و دیگر چه جای عجب که ناگهان از شاهنامه به عنوان یک سند تاریخی بهره جستهاید و چنین گوشزد کردهاید: «اگر در اسلام مجازات زنا غالباً شلاق است، در زمان انوشیروان مجازات نگاه بد، تیرباران بود!» آقاجان! حتی دکتر شریعتی هم به شاهنامه به عنوان یک متن حاوی گزارههای مسجل تاریخی، استناد نکرده است؛ چنابعالی چرا؟!»
استاد عزیز!
اگر به من باشد به درصد بسیار بالا از منابع تاریخ ایران باستان اعتماد ندارم (از اظهار درصد معذورم چون شگفتی بسیاری را بدنبال دارد). دلیل استنادم به شاهنامه این است که اکثر قریب به اتفاق مخاطبانم، بلکه بسیاری از پژوهشگران و صاحب نظران، شاهنامه را به عنوان مدرکی قابل قبول، قبول دارند.
استاد آقایی:
«7ـ9ـ در جایی با استناد به ارداویرافنامه چنین افشاء کردهاید که حمام رفتن، جرمی سنگین در نگاه زرتشتیان بوده است. آقاجان! خانم دکتر مزداپور، مقالهای آموزنده در مورد گرمابههای باستانی ایران دارند. اگر قدری از علم اصول فراتر بروید و آن را بخوانید، ملتفت میشوید که مقصود ارداویراف، حمامهای "مسقف" مسلمانان بوده که امید اشوهیشتان هم آن را بر زرتشتیان حرام دانسته بوده است و نه مطلق استحمام را! »
استاد عزیز!
این مطلب را من ننوشتم. آقای سیاوش امیرشاهی باید پاسخگو باشد. در ضمن در هر دانشی، با به کار بردن برخی دقت ها، ممکن است پژوهشگری به دیدگاهی خاص برسد اما این، دلیل نمی شود که: «معرکه بسازیم که آی ملت! ببینید!…»
باید مقاله ی دکتر مزداپور را بررسی کرد چه بسا با مطالعه ی آن، خطای وی معلوم شود. سخن ایشان مدرک تاریخی نیست همانگونه که شاهنمامه با آن اهمیت را حجت تاریخی نمی دانید.
ارداویراف پیش از اسلام بوده حال چگونه حمام مسلمان ها را تحریم کرده بوده، توضیحش را نمی دانم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ