استاد آقایی:
«بله! "جدال بیش از موعظه به حسن نیاز دارد". اما، در کمال تأسف، حتی مرور تیترها و عناوین تمسخرآلود یادداشتهای جنابعالی ثابت میکند که «جدال احسن» در این به اصطلاح گفتگو که با زرتشتیان در پیش گرفتهاید، مطلقاً وجود ندارد. سهل است؛ جنابعالی، برخلاف دستور مصرح قرآن، همهی توان خود را به کار بستهاید تا مطالبی هر چه کینهتوزانهتر و عناد برانگیزتر منتشر کنید. این موارد را محض نمونه مرور کنید:
"بی ارزشی شعار زرتشتیان"
"رفتار داعش مورد تأیید زرتشتیان امروز!"
"المپیک هم برای زرتشتیان بوده!"
"در عصر ما زرتشتی وجود ندارد"
"یکی از ویژگیهای زرتشتیها اعتماد به مدارک غیر قابل اعتماد و واهی است"…
به راستی چگونه است که این حدیث را نقل میکنید و خود را مصداق آن نمیبینید؟: «مَن آذى ذِمّیا فَأَنَا خَصمُهُ، و مَن کُنتُ خَصمَهُ خَصَمتُهُ یومَ القِیامَهِ» «هر کس فردى از اهل ذِمّه را بیازارد، من طرف دعواى او هستم و هر کس که من طرف دعوایش باشم، روز قیامت با او مىستیزم.» آیا احادیثی از این دست را از باب مزاح نقل کردهاید یا به آنها اعتقاد دارید؟!
آیا این همان شیوه و گفتار امام رضا (ع) است که در مرو با هربذ اکبر به مناظره نشست و هیچیک از ایرادات جنابعالی را حجت خود قرار نداد؟! آیا آن امام همام (ع) به عقلش نمیرسید که موضوعی چون «ازدواج استقراضی» (که جنابعالی مانند بسیاری موارد دیگر، از اساس بد فهمیدهاید و نمیدانید ریشهاش چیست) یا «خویدوده» را چماقی کند و بر سر آن هربذ اکبر و پیروانش بکوبد؟!»
استاد عزیز!
یک. درست فرمودید که در مناظره باید روشی نیکو بلکه نیکوترین را پیش گرفت. بارها در مورد توهین آمیز بودن محتوای سایت، پیام داده اند و تقریبا همیشه پاسخ داده ام که به جای کلی گویی، موارد توهین را نشان دهند تا اصلاح کنم. غالبا جوابی نرسید و چند مورد روی «ازدواج استقراضی» و «ازدواج با محارم» دست گذاشتند.
وقتی می خواهم در مورد دو موضوع فوق بحث کنم، چگونه سخن بگویم که به کسی بر نخورد؟! وقتی که به ما می گویند: «در اسلام و قرآن برده داری مورد تأیید قرار گرفته» و «پیامبر اسلام همزمان نه زن داشت» ما به آنها نمی توانیم بگوییم: «چرا به ما توهین می کنید؟» چون طرف مقابل راهی نیکوتر برای بیان این مطلب ندارد.
دو. در توضیح ازدواج استقراضی، از راه انصاف خارج نشدم. با ذکر مأخذ گفتم که زرتشتی ها وقتی زن خود را می خواستند در اختیار دیگران بگذارند، ابتدا او را طلاق می دادند و سپس با مرد دوم و با رضایت شوهر اول (بدون نیاز به رضایت زن) ازدواج صورت می گرفت. می توانستم بدون ذکر طلاق و ازدواج دوم، بگویم: مردها با شرایطی زن خود را در اختیار دیگران قرار می دادند. معمولا کسی به منبع اصلی مراجعه نمی کرد و اگر احیانا شخصی مطلع اعتراض می کرد که چرا از طلاق با مرد اول سخن نمی گویی؟ جواب می دادم: عبارت «با شرایطی» اشاره به همین بود و نمی خواستم سخن به درازا بکشد.
سه. در مورد ازدواج با محارم، با مطالعه ی پستی با عنوان «تذکری در مورد ازدواج زرتشتیان با محارم» گمان می برم گواهی دهید که از مسیر انصاف خارج نشدم و این قضیه را چماق نکردم. چنین نوشتم:
«به نظر می رسد ازدواج با محارم جزء دین زرتشتی نبوده؛ زیرا چنین احکامی در هیچیک از ادیان الهی وجود نداشته است. ازدواج با محارم، یکی از تحریفاتی است که در برهه ای از زمان وارد این دین شد و سپس کنار گذاردند. چنانکه در هر دینی ممکن است تحریفاتی راه یابد و اختصاص به این دین ندارد و نمی توان این موضوع را ابزاری برای سرزنش زرتشتیان قرار داد.
هدف ما از گشودن این بحث، پاسخ به کسانی است که مدعی اند: دین زرتشت سینه به سینه و صحیح و سالم به نسل های بعد منتقل شد.»
چهار. اینکه بعضی عنوان ها را تمسخرآمیز دانستید، چنین قصدی نداشتم. اگر موارد را ذکر کنید بررسی می کنم. پنج عنوانی که از سایت ذکر کردید، عنوان اول را به «ارزش شعار زرتشتیان» تغییر دادم. در مورد عنوان دوم قابل توضیح است که لازمه ی سخن زرتشتی ها تأیید رفتار داعش است. چگونه این را بگویم که به آنها بر نخورد؟
عنوان سوم را با محتوایش حذف کردم. برای مطلب چهارم، عنوانی بهتر که گویای محتوای نوشته باشد به ذهنم نرسید. منتظر پیشنهاد جنابعالی و دیگران هستم.
عنوان پنجم را در سایت نیافتم. شاید مطلبی بوده که قبلا حذف کرده ام. لطفا لینک آن را ارسال فرمایید.
ممنون می شوم جهت بررسی، هر مطلبی که خلاف دستور قرآن به «جدال احسن» در سایت مشاهده فرمودید، به دور از کلی گویی بیان بفرمایید.
پنج. گمان نمی کنم روایتی را که نقل کردید مطلق باشد و هراذیتی را در برگیرد. اگر زرتشتی ای دزدی کرد آیا مجازاتش نکنیم تا نکند، اذیت شود؟ از مجموع آیه و احادیث دیگر چنین به نظر می رسد که ما موظف به بیان حرف حق هستیم با بهترین بیانی که طرف مقابل اذیت نشود اما اگر لازمه ی بیان حق، اذیت شدن طرف مقابل باشد، اذیت شدن او اهمیت ندارد. وقتی که پیامبر اسلام(ص) در پیامی، خسروپرویز را به اسلام دعوت کرد، او با عصبانیت نامه را پاره کرد. چنین عصبانیتی مانع بیان حق نشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ