6. اما آية 59 سورة اسري نيز خواندني است:
و [چيزي] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنها را به دروغ گرفتند (تكذيب كردند) و [به عنوان مثال] به ثمود ماده شتر داديم كه [معجزهاي] روشنگر بود، ولي به آن ستم كردند...
اگر بخواهيم، معجزهاي از آسمان بر آنان فرود ميآوريم تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد.
همه ميدانند كه اگر خدا بخواهد ميتواند معجزهاي شگفتانگيز و حيرتزا بفرستد و موجب خاضع شدنِ مخالفان و شكاكان شود. هيچكس در اين مورد شكّي ندارد. اما سئوال همه اين است كه اگر خداوند واقعاً محمد را به عنوان پيامبر مبعوث كرده است، پس چرا براي تأييد و تصديق او معجزهاي نميفرستد؟
3. آية 37 سورة انعام ميگويد:
و گفتند: چرا معجزهاي از جانب پروردگارش براو نازل نشده است؟ بگو: بي ترديد خدا قادر است معجزهاي فرو فرستد، ليكن بيشتر آنها نميدانند
بين صدر و ذيل آيه هيچ تلازم منطقياي وجود ندارد. به عبارت ديگر در اين آيه، خداي محمد به پرسش معقول و منطقي و طبيعي مخالفان پاسخي بيربط و عجيب ميدهد. ميگويد: «بيشتر آنها_ كه پرسش فوق را مطرح ميكنند _ نميدانند كه خدا قادر است معجزهاي فرو فرستد»! اتفاقاً همة آنها ميدانند كه خدا قادر به اين كار است و براي همين ميگويند كه اگر محمد واقعاً از طرف خدا آمده است، پس چرا خداوندي كه قادر به فرستادنِ معجزه است، براي او معجزهاي نميفرستد و از اين طريق او را تأييد و تصديق نميكند. اگر آنها خدا را قادر به فرستادنِ معجزه ندانند، چنين سئوالي را مطرح نميكنند.
4.آية 7 سورة رعد ميگويد:
و آنان كه كافر شدهاند ميگويند: چرا معجزهاي از طرف پروردگارشنازل نشده است؟ [اي پيامبر،] تو فقط هشدار دهندهاي، ...
آية 50 سورة عنكبوت نيز همين مضمون را تكرار ميكند، اما مگر «هشداردهنده» بودن منافاتي با ارائه معجزه دارد؟ مردم از كجا بدانند كه محمد از طرف خدا آمده است تا «هشداردهندة» آنها باشد؟
5. آية 27 سورة رعد ميگويد:
و كساني كه كافر شدهاند ميگويند: چرا از جانب پروردگارش معجزهاي بر او نازل نشده است؟ بگو: در حقيقت خداست كه هر كس را بخواهد گمراه ميكند و هر كس را كه [به سوي او] باز گردد، به سوي خود راه مينمايد.
بازهم پاسخي بيربط! آيا چون هدايت و ضلالت بدست خداست، بايد ادعاي مدعي نبوت را بدون دليل و بينه پذيرفت؟
1. آية 118 سورة بقره ميگويد:
افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نميگويد؟ يا براي ما معجزهاي نميآيد؟ كساني كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفتة ايشان را ميگفتند. دلها[و افكارشان به هم ميماند. ما نشانهها[ي خود] را براي گروهي كه يقين دارند، نيك روشن گردانيدهايم.
خوب دقت كنيد! مخالفان پيامبر _ كه در اين آيه به عنوان افراد نادان! معرفي شده و مورد توهين و تحقير قرار گرفتهاند _ دو پرسش مهم را كه بطور طبيعي در ذهنشان بوجود آمده است مطرح ميكنند: اول آنكه اگر واقعاً خدا ميخواهد ما آدميان را به راهي خاص هدايت كند، چرا فقط با يك نفر ارتباط برقرار ميكند و او را به سراغ بقيه ميفرستد؟ چه اشكالي دارد كه خدا با ما هم سخن بگويد تا اين همه اختلاف و جنگ و دعوا بوجود نيايد؟[1]دوم آنكه اگر تو (محمد) واقعاً پيامبري، مانند پيامبران گذشته بايد معجزهاي بياوري، معجزه تو كدام است؟ آنگاه خداي محمد به جاي اينكه به پرسش اولِ آنها پاسخي منطقي و قانع كننده بدهد و در پاسخ به پرسش دوم آنها معجزهاي براي پيامبر بفرستد، ابتدا به آنها ميگويد كه شما مانند گذشتگانتان احمق و نادان هستيد كه اين پرسشها را مطرح ميكنيد!؟ و سپس ميگويد: «مانشانههاي خود را براي گروهي كه يقين دارند، نيك روشن گردانيدهايم»! به خداي محمد بايد گفت: آنها كه يقين دارند، نيازي به معجزات و نشانههاي شما ندارند. لطف كنيد و نشانههاي خود را براي مخالفان و شكاكان روشن كنيد!
و اگر هر گونه معجزهاي براي اهل كتاب بياوري [باز] قبله تو را پيروي نميكنند..
آية 109 سورة انعام نيز تقريباً همين مضمون را دارد:
و با سختترين سوگندهايشان، به خدا سوگند ميخورند كه اگر معجزهاي براي آنان بيايد، حتماً بدان ميگروند. بگو: معجزات تنها در اختيار خداست، شما چه ميدانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد، باز ايمان نميآورند
طفرهآميز بودنِ اين پاسخ _ كه اگر معجزه هم بيايد، باز ايمان نميآوريد _ آشكار است. مخالفان و شكاكان بالاخره از كجا بايد مطمئن شوند كه محمد راست ميگويد و يا دچار توهم نشده است؟ به خداي محمد بايد گفت: شما به وظيفهتان (فرستادن معجزه) عمل كنيد، آنگاه اگر كسي ايمان نياورد، خودش مسئول است. شما چگونه ميخواهيد بدون اتمام حجت، مخالفان را در روز قيامت مجازات كنيد؟