فصلنامه ی «دانش ها و آموزه های قرآن و حدیث» در شماره 3، زمستان 1397 مصاحبه ای با اینجانب در موضوع مقایسه ی منابع اسلامی و زرتشتی، چاپ کرده است. با تشکر از دست اندرکاران مجله.
زرتشت از پیامبران الهی است که برای هدایت مردم در گستره ی ایران باستان مبعوث شد. «اَوستا»، نام کتاب مقدّس زرتشتیان است. کهن ترین بخش باقی مانده از اوستا که مورد اتّفاق همه زرتشتیان است، «گاتها» نام دارد. امروزه درستی انتساب برخی از سخنان به این کتاب و پیامبر الهی، افزون بر شماری از موبدان و زرتشتیان از دغدغه های سایر پژوهشگران نیز هست. یکی از امور مهم در بررسی هر دینی، پی گرفتن منابع آن است. این نکته باید مورد کنکاش قرار گیرد که دستور العمل های یک پیامبر الهی از چه طریق به پیروان او در عصرهای پسین رسیده است. اگر دستورها از راه مدارک معتبر نرسیده باشد، پیروی از او بی بهره است.
نظر به اینکه جناب آقای سید حسن فاطمی (موحّد) در دو حوزه ی دینی اسلام و زرتشتی، پژوهش هایی داشته و نگاشته های متعدّدی از ایشان منتشر شده، او را گزینه ای مناسب یافتیم تا در گفت و گو با وی مقایسه ای اجمالی داشته باشیم میان منابع اسلامی و زرتشتی.
دانلود مصاحبه ی مقایسه اجمالی منابع اسلامی و زرتشتی
پس از تدوین این گفت و گو، از ایشان خواستیم تا مآخذ سخنان خود را به منظور درج در پاورقی ذکر کنند.
ج: همان گونه که ما کتاب هایی ضعیف و غیر قابل اعتنا داریم آنها هم دارند. امّا نکته ی اساسی این جاست که ما منابعی داریم که می توانیم در زمینه های اعتقادی، فقهی، حقوقی، اخلاقی، تاریخی و… به آنها اعتماد کرده، دیدگاه دین را از آنها برداشت کنیم. در حقیقت، به جهت اصالت این منابع و داشتن ملاک های اعتبار عقلایی، می توانند نمایانگر اسلام واقعی باشند. اما زرتشتی ها به دلیل نداشتن منبع معتبر، از چنین چیزی محرومند.
ج: زرتشتی های امروز فقط بخشی کوچک و کهن ترین (یا از کهن ترین) قسمت اوستا به نام «گات ها» را قبول دارند که از زرتشت است؛ امّا بقیه ی آن را گفته ی موبدان می دانند و قائلند که ربطی به دین اصلی و حقیقی زرتشت ندارد. به قول دکتر پرویز رجبی: اگر زرتشت، وندیداد (بخشی از اوستا) را می دید شاید سکته می کرد!
از سوی دیگر، هیچ وصی و امامی یا نماینده ای که مورد تأیید پیامبرشان باشد وجود ندارد. ممکن است برخی، از بعضی ترجمه های گات ها استفاده کنند که دیدگاه انجمن زرتشتیان مورد تأیید گات ها قرار گرفته است. امّا وقتی که این عبارات را در ترجمه های بهتری مانند ترجمه ی ابراهیم پورداود دنبال می کنیم، چنین چیزی استفاده نمی شود. اساسا هیچکدام از ترجمه های گات ها قابل اعتماد نیستند.
ج: به دلایل متعدّد، خیر:
اوّل اینکه حجم گات ها بسیار کم است. زرتشتی پژوه برجسته، ابراهیم پورداود در مقدّمه ی ترجمه ی گات ها حجم این کتاب را 5560 کلمه گفته است. اگر هر صفحه را سیصد کلمه فرض کنیم حجم گات ها 5/18 صفحه می شود و اگر 250 کلمه بدانیم حجم آن 2/22 صفحه خواهد بود. آیا چنین کتابی با این حجم می تواند این همه نیازهای دینی را برطرف سازد؟
دوم اینکه ترجمه ی گات ها به درستی معلوم نیست. ژان کلنز که بیش از چهل سال روی اوستا و در مورد دین زرتشتی کار کرده معتقد است که ما هنوز بر معنای نیمی از گات ها اشراف نداریم و همچنان ترجمه ی آن در ابهام است. او بر این باور است که مترجمان، ذهنیت های خود را به این کتاب تحمیل کرده اند. وی با مقایسه ی هفت ترجمه ی گات ها به این نتیجه رسیده که به هیچ وجه بر سر معانی این متن اتّفاق نظر وجود ندارد.
موبد خجسته میستری ـ پژوهشگر زرتشتی در هند ـ می گوید که هنوز ترجمه ی خوبی از گات ها سراغ ندارد و هنوز معنای برخی کلمات معلوم نیست.
سوم اینکه انتساب گات ها به زرتشت معلوم نیست. به کسی که معلوم نیست در کدام هزاره می زیسته نمی توان هیچ سخن و رفتاری را نسبت داد. بیش از شصت نظریه در مورد تاریخ زندگی زرتشت جمع آوری کرده ام. از پانصد سال پیش از میلاد مسیح تا نُه هزار سال پیش از آن. ممکن است برخی از تاریخ ها قابل جمع باشند به این صورت که بعضی تقریبی و بعضی دقیق باشند و اگر این تعداد نظرات را نصف کنیم باز هم زیاد خواهد بود.
برای مکان تولد زرتشت هم حدود بیست مکان را جمع کرده ام. با بررسی بیشتر بعید نیست تاریخ ها و مکان های بیشتری نیز گفته باشند.
چهارم اینکه فرض کنیم تمام مشکلات قبل را حل کردیم. از کجا متن این کتاب، صحیح و سالم به دست ما رسیده؟ تاریخ کتابت قدیمی ترین نسخه ی موجود از اوستا ـ که گات ها جزئی از آن است ـ مربوط به هفتصد هشتصد سال پیش است. از کجا معلوم این کتاب در طول چند هزار سال، صحیح و سالم تا هفتصد، هشتصد سال پیش رسیده؟
رئیس انجمن موبدان تهران دکتر اردشیر خورشیدیان و نیز نماینده ی پیشین زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی دکتر کورش نیکنام ادّعا دارند گات ها بی کم و کاست به ما رسیده امّا ابراهیم پورداود در مقدّمه ی ترجمه ی گات ها، بی آغازبودن برخی سرودهای گات ها و بی انجام بودن برخی دیگر و از هم بریده بودن بندهای یک سرود و ناپیوستگی میان بندها را نشانه ی این دانسته که افتادگی در آن زیاد است. او گات ها را متنی پریشان و آشفته معرّفی می کند.
اوّل اینکه حجم قرآن خیلی بیشتر از گات هاست. قرآن با تعداد کلمات تقریبی 78000، چهارده برابر گات هاست.
دوم اینکه عبارت های قرآن، خیلی عجیب است. از یک آیه می توان مطالب فراوان را استخراج کرد. «تفسیر راهنما» را ملاحظه فرمایید که از هر سطر قرآن چقدر نکته بیرون کشیده و مسلّما اگر دیگران هم همین دقّت ها را در آیات به خرج دهند، باز هم نکات فراوان دیگر به دست می آورند. امّا چنین چیزی را به هیچ وجه در گات ها نمی یابید. هر کسی خلاف این را ادّعا دارد، نشان دهد.
دوست گرامی موبدیار مهران غیبی که در سال 1395 درگذشت، همین ادّعا را مطرح کرد که می توان همه ی نیازها را از طریق گات ها به دست آورد. در پرانتز عرض کنم که سواد دینی ایشان خیلی بود؛ امّا به دلیل اینکه پدرش موبد نبود، اجازه ی ورود به جرگه ی موبدی نداشت. موبدی میان زرتشتی ها موروثی است.
عین پیام ایشان که در سایتم گذاشت این است: «گات ها کتاب آسمانی من است. برای من کافی است. همه پرسش ها و نیازهای مرا برآورده می سازد.»
یکی از بحث های پردامنه و پرتنش قضیه ی ازدواج با محارم در میان زرتشتی ها در گذشته است. من این بحث را با ایشان مطرح کردم. قرآن با صراحت ازدواج با محارم را ممنوع کرده است. در سوره ی نساء آیه 23 می خوانیم:
«حرام شده است بر شما، مادرانتان، دختران، خواهران، عمّه ها، خاله ها، دختران برادر، دختران خواهر شما، مادرانی که شما را شیر داده اند (مادران رضاعی)، خواهران رضاعی شما، مادران همسرانتان، دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته اند از همسرانی که با آنها آمیزش داشته اید ـ و چنانچه با آنها آمیزش نداشته اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد ـ و (همچنین حرام است بر شما) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (نه پسرخوانده ها)».
از ایشان خواستم باگات ها حرمت ازدواج با محارم را نشان دهد.
جواب داد که در گات ها به دختر و پسر سفارش شده برای ازدواج، خردمندانه یکدیگر را برگزینند. اگر کسی مَحرَم خود را برای ازدواج انتخاب کند، فرزندشان ناقص الخلقه خواهد شد و چنین ازدواجی خردمندانه نیست.
به جناب آقای غیبی گفتم: اگر کسی مادرش در سن یائسگی بود یا خواهرش رَحِم خود را در آورده بود، حرمت ازدواج با چنین مادر و خواهری که بچّه دار نمی شوند، از کجای گات ها به دست می آید؟
دیگر از ایشان جوابی نرسید.
وقتی ندانیم زرتشت در کدام هزاره بوده، اگر گات ها را برای او بدانیم، به تبع آن، تاریخ تدوین آن نیز نامعلوم خواهد بود و به تاریخ هایی که برای آن ذکر می کنند نمی توان اعتماد کرد.
قبل از جواب به پرسش شما، عرض کنم کلمه ی «روایت» در اصطلاح دینی ما به معنای سخن، عمل یا تقریر معصوم علیه السلام است و به عبارت دیگر به معنای حدیث است. اما در اصطلاح دینی زرتشتی ها «روایت» و «روایات» به کتاب هایی گفته می شود که احکام شرعی در آنها گرد آمده. این دو کلمه، معادل «توضیح المسائل» است؛ مثل روایت اِمید اَشَوَهیشتان، روایت پهلوی، روایات داراب هرمزدیار و روایات آذرفرنبغ فرّخزادان.
برخی گفته اند که «روایت» در اینجا مرکّب از دو جزء «رَوا» (در برابر «نارَوا») و «یت» است که اوّلی فارسی و دومی عربی است. به نظرم چنین چیزی درست نیست. یاء و تاء که در عربی در پایان کلمات می آید و اسم مصدر می سازد، حرف یاء تشدید دارد مثل انسانیت.
«شایست ناشایست» هم به احکام فقهی آنها اطلاق می شود. کتابی فقهی و بی نام هست که احکام شرعی در عصر ساسانی در آن گرد آمده است و عنوان «شایست ناشایست» را بر آن نهاده اند.
ما کتاب های فقهی فتوایی و فقهی استدلالی داریم. در کتاب های فقهی فتوایی، مجتهد فقط دیدگاه های خود را بیان می کند بدون دلیل آنها مثل توضیح المسائل مراجع تقلید. امّا در کتاب های فقهی استدلالی، نویسنده، دلیل فتواهای خود را هم بیان می کند. او توضیح می دهد که این فتوا را از کدام آیه ی قرآن یا حدیث گرفته است. اگر فقیهان فتوایی بدهند بدون استناد به منابع فقهی، ارزش ندارد.
فقیهان به هر حدیثی اعتماد نمی کنند. زنجیره ی سند حدیثی که مثلا کلینی در کافی نوشته تا امام معصوم علیه السلام باید معلوم باشد. کلینی باید بگوید که این حدیث را از چه کسی شنیده و آن شخص از چه کسی تا برسد مثلا به امام صادق علیه السلام. به همین هم بسنده نمی کنند بلکه با کمکگرفتن از علم رجال، شرح حال یک یک راوی ها را بررسی می کنند تا معلوم شود آیا مورد اعتماد هستند یا خیر.
اگر فقط یکی از ده نفری که از یکدیگر روایت را نقل کرده اند، دروغگو شناخته شد، آن حدیث کنار گذاشته می شود بلکه حتّی اگر یکی از آنها ناشناس باشد و ندانیم مورد اعتماد است یا خیر، به آن حدیث عمل نمی کنند.
ملاک ها و مباحث دیگری هم برای پذیرش حدیث، مطرح است که اینجا مجال پرداختن به آنها نیست.
زرتشتی ها فقه استدلالی ندارند. در کتاب های فقهی و حقوقی آنها، استدلال نمی بینیم. کسی نمی گوید: این حکم شرعی را از فلان جای اوستا گرفتم یا به استناد سخنی از زرتشت است یا چیز دیگر (مگر به ندرت).
نمی توان گفت: آنها منابعی برای دلیل فتواها داشته اند و به ما نرسیده؛ زیرا در ایران باستان مطالب به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل می شد و بهندرت چیزی نوشته می شد. موبدان دست کم در زمان هخامنشیان، نوشتن را اهریمنی می دانستند و به خود اجازه نمی دادند متون دینی را بنویسند. واقعا چقدر می توان به گفته های شفاهی اعتماد کرد؟ در گذر زمان، مطالب شفاهی، از روی سهو یا عمد، تغییر می کنند آن هم در طول صدها و شاید هزاران سال. حالا حساب کنید که ممکن است چه بر سر فقهشان آمده باشد.
خانم دکتر کتایون مزداپور، زرتشتی است و خود پژوهشگر برجسته ای است و آثار ارزشمند علمی دارد. ایشان می گوید: فقه زرتشتی اصلاً ربطی به زرتشت ندارد و در بسیاری موارد با گات ها هماهنگ نیست.
فرض می کنیم این حرف درست باشد و مسلمان ها چنین کرده باشند؛ امّا از کجا معلوم آن کتاب ها معتبر بوده؟ خود شما هم می گویید: شاید معتبر بوده اند. اما با «شاید» نمی توان اعتبار حرفی را به اثبات رساند. اساسا اگر بخواهیم با منطق «شاید» به حرف ها اعتبار ببخشیم، هر کسی هر چه گفت، معتبر می شود؛ چون «شاید» مدرکی داشته.
از این گذشته، کلمه ی «شاید» را از پرسش شما حذف می کنم و می گویم: حتما کتاب هایی معتبر از خود زرتشت داشته اند و فتواها برگرفته از همان کتاب هاست. امّا از کجا معلوم، موبدها سخن زرتشت و عبارت کتاب هایی را که پیش از ساسانیان نوشته شده، به درستی متوجّه می شدند؟
ببینید قرآن کریم، گرامی ترین شخص نزد خداوند را با تقواترین شخص دانسته است به عبارت دیگر هر کسی تخلّف و گناه کمتری دارد، عزیزتر است تا برسد به پیامبر که گناهی ندارد. امّا در اوستا این افراد، برتر دانسته شده: خانه دار نسبت به بی خانه، فرزنددار نسبت به بی فرزند، ثروتمند نسبت به فقیر! این یک نکته ی عقیدتی محسوب می شود و فقهی نیست؛ امّا نشان دهنده ی جهان بینی کتابی است که ادّعای رسیدن به یک پیامبر را دارد.
سگ در نظر زرتشتی ها خیلی مقدّس بوده و کشتن سگ آبی کفّاره ی سنگینی داشت و در اوستا کفّاره های بسیار برای این کار ذکر شده. یکی از کفّاره ها این بوده که یک دختر پانزده ساله را با جهیزیه ی کامل، به ازدواج موبد درآورند.
کفّاره ی برخی گناهان، کشتن هزاران بلکه ده ها هزار حیوان از قبیل مورچه و موش و مار و لاک پشت بود. طبیعی بود که کسی از عهده ی آن برنمیآمد. بهناچار پول هایی به موبدان می دادند تا از جانب آنها این حیوانات را بکشند.
باز در همین وندیداد آمده که اگر کسی مرده ای را لمس می کرده یا به آن نزدیک می شده باید موبد آن شخص را غسل دهد. دستمزد موبد از شتر نرِ بسیار بزرگ تا چهارپای کوچک مثل بره تعیین شده. جالب آنکه زحمت غسلدادن افراد به یک صورت بوده امّا اختلاف دستمزدها، بیشتر بر اساس ثروت افراد بوده مثلا دستمزد تطهیر فرمانروای شهر، یک شتر نر بزرگ بوده و دستمزد تطهیر کدخدا یک گاو نر بزرگ تا به پایین.
مبارزه با دیو را در وندیداد می بینیم و ادّعا می کنند که منظور مبارزه با میکروب است. امّا قرائنی، نادرستی این ادّعا را نشان می دهد. مثلا سفارش کرده که برای دیوزدایی از راهی که انسان مرده یا سگ مرده را عبور داده اند، سگی با رنگی خاص را سه بار از آنجا عبور دهند و اگر سگ با اختیار خود عبور نکرد، با خواندن دعایی خاص دیوها را دور کنند.
اگر کسی به اندازه ی جوراب، مرده ای را می پوشاند، 800 ضربه شلّاق می خورد و اگر به اندازه ی شلوار، می پوشاند 1200 ضربه و برای پوشاندن تمام بدن مرده، دو هزار ضربه شلّاق تعیین شده بود.
برای کسی که به مرده ای که با سگ یا لاشخور پاره پاره شده، نزدیک شود، پانزده بار غسل با ادرار گاو نر تعیین شده و اگر جسد متلاشی نشده باشد سی بار.
میگویند: شستشو و غسل با ادرار گاو، برای این بوده که ادرار گاو خاصیت ضدّ عفونی دارد.
یکی از دستورهای وندیداد آن است که سگی را بیاورند تا جنازه را ببیند و به اصطلاح سگدید کنند. می گویند: فلسفه ی این کار آن است که اگر شخص، واقعا نمرده، سگ تشخیص دهد. اما چنین چیزی درست نیست. وندیداد تصریح کرده که این کار برای دورکردن دیوها از مرده است. از سوی دیگر اگر مرده ای سر در بدن نداشت، باز هم سگدید می کردند. در حالی که شک و تردید در مرگ چنین شخصی نیست.
کتاب های زرتشتی ها بسیار سفارش به کشتن برخی حیوانات کرده اند و حتّی کشتن آنها را واجب شمرده اند. زرتشتی ها این کار را چنین توجیه می کنند که حیواناتی مثل مورچه، گرگ، سوسک، مگس، موش، پشه و عقرب که به کشتنشان سفارش شده برای این است که به انسان ها آسیب می رسانند. امّا حیواناتی که سفارش به کشتن آنها شده منحصر به این موارد نیست. حیوانات دیگری مثل فیل، لاک پشت، همه ی درندگان و خزندگان و گزندگان سفارش به کشتن آنها شده است. لاک پشت چه زیانی برای انسان ها دارد که باید کشته شود؟ به فرض که لاک پشت به انسان آسیب برساند، امّا خرگوش به دلیل جویدن ریشه ی گیاهان، صدمه اش خیلی بیشتر است. چرا به کشتن لاک پشت سفارش شده اما اگر کسی خرگوش را می کشته، حکمش اعدام بوده؟
به گفته ی خانم مزداپور زرتشتی ها پس از سال های 1330ش عمده ی آداب دینی کهن را کنار گذاشتند. در همین سال ها موبدها در برابر دگرگونی این آداب، مقاومتی نشان ندادند و بسیاری از فرزندان موبدان به حرفه های دیگر رو آوردند و به دلیل موروثی بودن موبدی، به ناچار دیگر افراد به عنوان «موبدیار» وارد این عرصه شدند.
تا آنجا که می دانم، امروزه تقریبا فقه زرتشتی فراموش شده و به اندکی از آن پایبندند و هرچه جلوتر می رویم این دوری بیشتر می شود. حضورشان در عبادتگاه هایشان بسیار کم شده و آنهایی را که در این اماکن دیده ام معمولا با همدیگر در مورد مسائل روزمره صحبت می کنند و به ندرت افرادی خرده اوستا می خوانند.
در یکی از روستاهای زرتشتینشین پیرمردی زرتشتی به این مضمون به من گفت که دین زرتشتی مجموعه ای از آداب و رسوم است.
سال 1393 کتابی به نام «یزِشن» به قلم یک موبدیار چاپ شده. عنوان فرعی کتاب، «چگونگی اجرای آیین های دینی زرتشتیان» است و آداب و رسوم میان زرتشتی ها در آن گرد آمده؛ مثلا هنگام اجرای مراسم ازدواج، این چیزها گذاشته شود: چراغ روشن، نقل، کیک، آینه، گلاب پاش، تخم مرغ، نخ و سوزن، قیچی، انار شیرین و … همچنین در سفره های دیگر جشن ها و عزاها چه چیزهایی گذاشته شود.
بنا به نوشته ی نویسنده در مقدّمه، کتاب به سفارش رئیس انجمن موبدان تهران برای هماهنگی و همسانی اجرای مراسم و آیین های دینی زرتشتیان به نگارش در آمده است و تصویر تأییدیه ی انجمن موبدان تهران در آغاز آن چاپ شده است.
این آداب و رسوم ربطی به دین ندارد. ما مسلمان ها نیز رسوم فراوان داریم که ربطی به دینمان ندارد و لذا علمای ما در این امور دخالت نمی کنند و هرچه هم خوب باشند به اسلام ربط نمی دهند. شاید دلیل اصلی که این موارد را جزو دین زرتشتی آورده اند این است که فقه کهنشان کنار رفته و باید جایگزینی برای آن داشته باشند. البته ما چیزی که جزو دین نباشد و کسی آن را از دین بداند، بدعت می دانیم و حرام؛ چون در این صورت به مرور زمان، دیگر چیزی از دین باقی نمی ماند و بدعت ها جایگزین آن می شود.
ادامه در سایت راه راستی