*یک) ناآشنایی با دین زرتشتی. عموم جوان هایی که به زرتشتیان تمایل پیدا می کنند به درستی با این دین آشنا نیستند. آنان نمی دانند که هیچ چیز قابل اعتماد از دینی که زرتشت آورده، باقی نمانده است (اینجا). یکی از دوستانم که با جوانی نوزرتشتی مواجه شده بود، وقتی تعدادی کتاب در معرفی دین زرتشتی (نه نقد آن) به او داد، تحت تأثیر قرار گرفته بود. جالب آنکه نویسنده ی بعضی از آن کتاب ها زرتشتی بودند. (اینجا)
دو) ناآشنایی با اسلام. بی شک، این قبیل جوان ها با اسلام واقعی نیز آشنا نیستند. چه بسا آنان برخی رفتارهای ناشایست مسلمان ها را به پای اسلام بگذارند. حال آنکه برای پی بردن به حقانیت یک دین باید خود آن دین را بررسی کرد نه پیروان آن را مگر رفتارهای شایست و ناشایست آنان ریشه در دینشان داشته باشد. مثلا اگر دروغ میان مسلمانان زیاد است باید دید آیا اسلام سفارش به دروغگویی کرده؟ (اینجا)
ناآشنایی با اسلام گرفتاری اکثریت مسلمانان است. بسیاری از مسلمانان با ابتدایی ترین آموزه های اسلام آشنا نیستند اما از این جهل خود ناآگاهند. عده ای از این مسلمانان وقتی با ذهنیت خالی.د یا ذهنیت اشتباه خود از اسلام، سراغ دین دیگر می روند، کم می آورند.
سه) علاقه به ایران باستان. وطن دوستی و علاقه به میهن، جزء فطرت انسان است و ایرادی ندارد اما راه افراط ممکن است انسان را به بی راهه بکشاند. اگر وطن دوستی سبب شود حق زیر پا گذارده شود، نشانه ی افراط در وطن دوستی است. شدت علاقه به ایران، این زمینه را فراهم کرده که تمایل به دینی پیدا کنند که مهدش ایران است. حال آنکه هم می توان وطن دوست بود و هم اسلام دوست؛ مانند فردوسی (اینجا) و ملک الشعرای بهار. (اینجا)
چهار) زمینه های سیاسی. تا آنجا که آشنایی دارم، ویژگی مشترک جوانان متمایل به زرتشتیان، دلخوش نبودن از حکومت فعلی ایران است. اگر مسئولان حکومت اسلامی بد عمل کنند، به معنای بد بودن اسلام نیست.
مانند بسیاری از هموطنان، می توان هم مسلمان بود و هم ناراضی از حکومت. (اینجا)
پنج) سادگی احکام. گاه دلیل ترجیح دین زرتشتی، آسان تر بودن احکام آن است. اما احکام شرعی زرتشت از بین رفته و به قول برخی محققان زرتشتی: فقه زرتشتی اصلا به زرتشت مربوط نیست. (اینجا) بلکه در طول زمان، ساخته و پرداخته ی موبدان است. بنابراین باید ابتدا احکام زرتشت را نشان داد و بعد ادعا کرد که به دلیل سادگی از آن پیروی می کنیم.
از این گذشته، مگر سادگی نشانه ی برتریست. اگر یکی از دو پزشک متخصص، به ما بگوید: راحت باش هرچه خواستی بخور اما دیگری دستورهای غذایی خاص بدهد و ما را به زحمت بیندازد، آیا می توانیم بگوییم پزشک اول ترجیح دارد؟
اساسا سادگی و دشواری احکام یک دین، نشانه ی برتری نیست. بلکه باید دید منطق و عقل، کدامیک را پشتیبانی می کند.
شش) اثرپذیری از رفتارهای زرتشتیان. خوشخویی و صداقت زرتشتیان، یکی دیگر از عوامل جذب به آنهاست. منکر این صفت خوب زرتشتیان نیستم اما اگر کسی صداقت داشت به این معنا نیست که همه ی رفتارهای او خوب است؛ به معنای صحت همه ی اعتقادهای او نیست. هرچند وقتی گروهی در اقلیت قرار گرفتند، معمولا ناچار به رفتارهای صادقانه اند.
هفت) فریب حرف های دهن پرکن. زرتشتیان بعضی حرف های زیبا دارند که یا ارزش چندانی ندارند یا از اساس برای آنها نیست. مثلا شعار «اندیشه و گفتار و کردار نیک» هدایتگر انسان نیست؛ زیرا زمانی هدایتگر خواهد بود که بگوید: چه اندیشه و چه گفتار و چه کرداری نیک است و الا هر انسانی می فهمد که هرچیز خوب، خوب است. (اینجا) مترجمان گاتها نیز با عبارت هایی پرمحتوا اما بی ربط به متن اصلی یا اینکه بدون درک معنای گاتها، به کمک زرتشتیان شتافته اند. (اینجا)
هشت) تمایل به نژادپرستی. برخی جوانان در عین تنفر از نژادپرستی، در عمل دارای چنین روحیه ای هستند. نژادپرستی یعنی دنباله روی از نژاد هرچند حق با آن نباشد. عده ای تصور می کنند که چون زادگاه این دین ایران است یا آورنده ی آن ایرانی است، شایسته ی پیروی است. اما هرکودکی باید این را بفهمد ملاک حق و باطل، نژاد نیست.