سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زنده کننده جان و روشنی بخش خرد و کشنده نادانی است . [امام علی علیه السلام]
آمار

بازدید امروز :507
بازدید دیروز :621
کل بازدید :3063745
تعداد کل یادداشت ها : 1491
103/2/7
یادداشت های گذشته [1484]
برگزیده ها
 
کانال گفتگو با زرتشتیان [0] سایت "گفت و گو با زرتشتیان" [0] بر قله احادیث [0] مبهم ترین شخصیت تاریخ [0] خلیج فارس در سخن پیامبر(ص) [0] هیچستان [1] ترجمه منشور کورش [0] راه مقابله با زرتشتی [0] زنده زنده پوست کندن [1] سهم زرتشتیان در جنگ با عراق [1] نقد مسلمانان به جای اسلام [0] همه چیز اسلام از زرتشت! [0] چهارشنبه سوری [0] چرا اسلام جایگزین زرتشتی؟ [0] مهمترین های اسلام و زرتشتی [1] نژادپرستی ابزار زرتشتیان [0] گرایش زنان به اسلام [0] برخورد زرتشتیان با مرتدان [0] مقایسه ی بحرینی ها و زرتشتی ها [0] مفاتیح و ادرار شتر [0] نژادپرستی ممنوع [0] پس از عمری پژوهش [1] اسلام فردوسی [0] اسلام برای 1400 سال پیش [0] حقوق حیوانات در اسلام [0] تفسیر فروهر [0] امام رضا(ع) و زرتشتیان [0] مقایسه ی ادرار گاو و شتر [0] توهین به ایرانیان [0] تغییر در زرین کوب [0] ساسانیان بیگانه از فروهر [0] شورش ها در ایران [0] حضور امامان در جنگ با ایران [0] استحقاق توهین؟! [0] کاهش جمعیت زرتشتیان [0] کاهش حضور زرتشتیان در اینترنت [0] جنگ و کشتار [0] نجابت زرتشتیان [0] درخواست زرتشتیان از من [0] ظلم به زنان [0] اسلام اختیاری ایرانیان [0] می خواهم زرتشتی شوم! [475] ارزش شعار زرتشتیان [0] دزدی حدیث [0] وحشی‏گری در ایران باستان [0] کشتارهای امام علی(ع) [0] اخراج آریایی ها [0] تشرف یک زرتشتی به اسلام [0] عوامل گرایش به زرتشتی [0] ملاک خودی و غیر خودی [0] مشروعیت انجمن زرتشتیان؟ [0] قرض دادن زن خود [0] اعدام در دین زرتشتی [0] نوروز [0] انتخاب رئیس حکومت [0] آدم خواری [0] بی اعتباری گاتها [0] کارنامه اسلام [0] پیامبر اسلام(1) [0] پیامبر اسلام(2) [0] آرشیو پیوند روزانه [74]
خبر مایه
 
0[0]
لینک خرید کتاب راه راستی: www.raherasti.ir/9791

عضویت در تلگرام
 

سایت راه راستی راه اندازی شد

*شهید مطهری:
«در متن قصه (کتابسوزی اسکندریه به دست مسلمانان فاتح) آمده است که پس از آنکه دستور خلیفه به نابودى کتابها رسید، عمرو کتابها را به حمامهاى اسکندریه تقسیم کرد و تا مدت شش ماه خوراک حمامهاى اسکندریه بود، و با توجه به اینکه اسکندریه
در آن وقت بزرگترین شهر مصر و یکى از بزرگترین شهرهاى جهان آن روز بوده است و خود عمرو در گزارشى که با اعجاب فراوان براى خلیفه از این شهر مى دهد مى نویسد:

"در این شهر چهارهزار حمام، چهار هزار عمارت عالى، چهل هزار یهودى جزیه پرداز، چهارصد تفریحگاه دولتى، دوازده هزار سبزى فروش که سبزى تازه مى فروشند وجود دارد"
باید چنین فرض کنیم که در مدت شش ماه چهار هزار حمام از این کتابها گرم مى شده اند؛ یعنى آنقدر کتاب بوده است که اگر یک حمام را مى خواستند با آن گرم کنند براى قریب به هفتصدهزار روز یعنى در حدود دو هزار سال آن حمام کافى بود. [ (4000 × 6 × 30) ÷ 365 = 1973 ]
عجیب تر آنکه طبق آنچه در متن گزارش ابوالفرج آمده، همه آن کتابها در حکمت و فلسفه بوده نه در موضوع دیگر. اکنون خوب است کمى بیندیشیم آیا از آغاز پیدایش تمدن تا امروز که قرنهاست صنعت چاپ پیدا شده و در شکل سرسام آورى نسخه بیرون مى دهد، این اندازه کتاب حکمت و فلسفه که براى سوخت چهارهزار حمام درمدت شش ماه کافى باشد وجود داشته است؟!
باز خوب است بیندیشیم چنین کتابخانه اى چه مساحتى را اشغال کرده بوده است؟ کتابها به صورت انبارشده مانند انبار کاه گندم نبوده، بلکه به صورت چیده شده در قفسه ها بوده، زیرا مورد استفاده مردم بوده است، و لهذا در گزارشى که از یک کشیش مسیحى در قرن چهارم بعد از میلاد رسیده که از ناحیه امپراطور وقت مأمور شده بود کتابخانه را از بین ببرد، چنین آمده که: «من قفسه هاى آن را در آن وقت از کتاب بکلى خالى یافتم»...
من باور ندارم امروز هم کتابخانه اى وجود داشته باشد که کتابهایش براى گرم کردن حمامهاى شهرى که آن کتابخانه در آنجا هست براى مدت شش ماه کفایت کند. اینها همه دلیل افسانه بودن این داستان است و تنها در دنیاى افسانه ها نظیرى برایش مى توان یافت.

گویند مردى در وصف شهر هرات که مدعى بود روزگارى فوق العاده بزرگ و پرجمعیت بوده داد سخن مى داد؛ کار را به جایى رسانید که گفت:
"در آن وقت در هرات بیست و یک هزار احمد یک چشم کله پز وجود داشته است!!!"
با توجه به اینکه همه نامشان احمد نبوده و همه احمدنام ها یک چشم نبوده اند و همه احمدهاى یک چشم کله پز نبوده اند، پس اگر فقط عدد احمدهاى یک چشم کله پز به بیست و یک هزار نفر مى رسیده، حساب کنید و ببینید عدد سایرین چقدر بوده است؟! اگر اولین و آخرین را روى زمین جمع کنیم قطعاً باز هم کافى نیست.
داستان ابوالفرج چیزى شبیه داستان احمد یک چشم کله پز است. لذا نویسندگان دائرة المعارف انگلیسى بنا بر نقل شبلى نعمان قصه ابوالفرج را جزء فکاهیات به حساب آورده اند.»

منبع: «خدمات متقابل اسلام و ایران»، شهید مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم، 1370، ص 340 ـ 341


  
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل