*قضیه ی زیر در کتابهای متعدد اهل سنت آمده است:
حضرت علی(ع) در حضور عمر نشسته بود. مردی از آن حضرت نزد عمر شکایت کرد. عمر به امام گفت: ای ابوالحسن، برخیز و کنار شاکی ات بنشین. امام نزد شاکی نشست و با هم بحث کردند. سپس شاکی از شکایتش منصرف شد و رفت.
امام به جای خود برگشت. عمر وقتی تغیر و ناراحتی را در چهره ی امام دید پرسید: ای ابوالحسن، چرا چهره ات را در هم می بینم؟ آیا از آنچه پیش آمد ناراحتی؟ فرمود: بله. عمر پرسید: چرا؟ فرمود: در حضور شاکی من، مرا با کنیه صدا زدی (در عربی بکار بردن کنیه برای احترام زیاد است) چرا به من نگفتی: ای علی، برخیز و کنار شاکی ات بنشین؟
عمر (با ملاحظه ی تقوای امام) سر حضرت را در دست گرفت و پیشانی اش را بوسید و گفت: پدرم فدای شما (اهل بیت) باد. خداوند بوسیله ی شما ما را هدایت کرد و بوسیله ی شما از تاریکی به نور در آورد.
متن عربی
استَعدى رَجُلٌ عُمَرَ عَلى عَلِیٍّ، وعَلِیٌّ جالِسٌ، فَالتَفَتَ عُمَرُ إلَیهِ فَقالَ: یا أبَا الحَسَنِ، قُم فَاجلِس مَعَ خَصمِکَ، فَقامَ فَجَلَسَ مَعَ خَصمِهِ فَتَناظَرا، وَانصَرَفَ الرَّجُلُ، فَرَجَعَ عَلِیٌّ إلى مَجلِسِهِ، فَتَبَیَّنَ عُمَرُ التَّغَیُّرَ فی وَجهِهِ، فَقالَ:
یا أبَا الحَسَنِ، ما لی أراکَ مُتَغَیِّرا؟ أکَرِهتَ ما کانَ؟
قالَ: نَعَم.
قالَ: وما ذاکَ؟
قالَ: کَنَّیتَنی بِحَضرَةِ خَصمی، فَأَلّا قُلتَ لی: یا عَلِیُّ، قُم فَاجلِس مَعَ خَصمِکَ؟
فَأَخَذَ عُمَرُ بِرَأسِ عَلِیٍّ فَقَبَّلَ بَینَ عَینَیهِ، ثُمَّ قالَ: بِأَبی أنتُم، بِکُم هَدانَا اللّهُ، وبِکُم أخرَجَنا مِنَ الظُّلُماتِ إلَى النّورِ.
منابع اهل سنت
ربیع الأبرار: ج 3 ص 595، المناقب للخوارزمی: ص 98 ح 99 عن عبد اللّه بن عبّاس، شرح نهج البلاغة: ج 17 ص 65.