سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
آمار

بازدید امروز :171
بازدید دیروز :207
کل بازدید :3065789
تعداد کل یادداشت ها : 1491
103/2/13
یادداشت های گذشته [1484]
برگزیده ها
 
کانال گفتگو با زرتشتیان [0] سایت "گفت و گو با زرتشتیان" [0] بر قله احادیث [0] مبهم ترین شخصیت تاریخ [0] خلیج فارس در سخن پیامبر(ص) [0] هیچستان [1] ترجمه منشور کورش [0] راه مقابله با زرتشتی [0] زنده زنده پوست کندن [1] سهم زرتشتیان در جنگ با عراق [1] نقد مسلمانان به جای اسلام [0] همه چیز اسلام از زرتشت! [0] چهارشنبه سوری [0] چرا اسلام جایگزین زرتشتی؟ [0] مهمترین های اسلام و زرتشتی [1] نژادپرستی ابزار زرتشتیان [0] گرایش زنان به اسلام [0] برخورد زرتشتیان با مرتدان [0] مقایسه ی بحرینی ها و زرتشتی ها [0] مفاتیح و ادرار شتر [0] نژادپرستی ممنوع [0] پس از عمری پژوهش [1] اسلام فردوسی [0] اسلام برای 1400 سال پیش [0] حقوق حیوانات در اسلام [0] تفسیر فروهر [0] امام رضا(ع) و زرتشتیان [0] مقایسه ی ادرار گاو و شتر [0] توهین به ایرانیان [0] تغییر در زرین کوب [0] ساسانیان بیگانه از فروهر [0] شورش ها در ایران [0] حضور امامان در جنگ با ایران [0] استحقاق توهین؟! [0] کاهش جمعیت زرتشتیان [0] کاهش حضور زرتشتیان در اینترنت [0] جنگ و کشتار [0] نجابت زرتشتیان [0] درخواست زرتشتیان از من [0] ظلم به زنان [0] اسلام اختیاری ایرانیان [0] می خواهم زرتشتی شوم! [475] ارزش شعار زرتشتیان [0] دزدی حدیث [0] وحشی‏گری در ایران باستان [0] کشتارهای امام علی(ع) [0] اخراج آریایی ها [0] تشرف یک زرتشتی به اسلام [0] عوامل گرایش به زرتشتی [0] ملاک خودی و غیر خودی [0] مشروعیت انجمن زرتشتیان؟ [0] قرض دادن زن خود [0] اعدام در دین زرتشتی [0] نوروز [0] انتخاب رئیس حکومت [0] آدم خواری [0] بی اعتباری گاتها [0] کارنامه اسلام [0] پیامبر اسلام(1) [0] پیامبر اسلام(2) [0] آرشیو پیوند روزانه [74]
خبر مایه
 
0[0]
لینک خرید کتاب راه راستی: www.raherasti.ir/9791

عضویت در تلگرام
 

سایت راه راستی راه اندازی شد

بشارت بزرگمهر حکیم به آمدن پیامبر اسلام(ص) و کشته شدنش به دست انوشیروان*بنا به نوشته ی تاریخ بیهقی (درگذشت: 470 ق) بزرگمهر پس از دست برداشتن از دین زرتشتی و گرویدن به مسیحیت، به آمدن حضرت محمد(ص) به عنوان آخرین پیامبر خبر داد. انوشیروان عادل به دلیل تغییر دین او، دو سال او را در وضعیتی بسیار نامناسب زندانی کرد و پس از آن، چون دید بزرگمهر حاضر نیست به دین زرتشتی باز گردد، به فرمان او کشته شد.

بیهقی می نویسد:
«چنان خواندم که چون بزرجمهر حکیم از دین گبرکان (زرتشتیان) دست بداشت که دین با خلل بوده است و دین عیسى پیغمبر، صلوات اللّه علیه، گرفت، برادران را وصیت کرد که: "در کتب خوانده ام که آخر الزّمان پیغامبرى خواهد آمد نام او محمّد مصطفى، صلّى اللّه علیه و سلّم، اگر روزگار یابم، نخست کسى من باشم که بدو گروم، و اگر نیابم، امیدوارم که حشر ما را با امّت او کنند. شما فرزندان خود را همچنین وصیت کنید تا بهشت یابید."پیامبر اسلام(ص)
این خبر بکسرى نوشیروان بردند. کسرى بعامل خود نامه نبشت که در ساعت چون این نامه بخوانى، بزرجمهر را با بند گران و غل بدرگاه فرست. عامل بفرمان او را بفرستاد…
چون بزرجمهر را بمیدان کسرى رسانیدند فرمود که همچنان با بند و غل پیش ما آرید. چون پیش آوردند، کسرى گفت: اى بزرجمهر، … از دین پدران خویش چرا دست بازداشتى و حکیم روزگارى، بمردمان چرا نمودى که این پادشاه و لشکر و رعیت بر راه راست نیست؟ غرض تو آن بود تا ملک بر من بشورانى و خاص و عام را بر من بیرون آرى، ترا بکشتنى کشم که هیچ گناهکار را نکشته اند، که ترا گناهى است بزرگ، و الّا توبه کنى و بدین اجداد و آباى خویش باز آیى تا عفو یابى، که دریغ باشد چون تو حکیمى کشتن و دیگرى چون تو نیست.
گفت: زندگانى ملک دراز باد، مرا مردمان حکیم و دانا و خردمند روزگار می گویند، پس چون من از تاریکى بروشنایى آمدم، بتاریکى باز نروم که نادان بى خرد باشم.
کسرى گفت: بفرمایم تا گردنت بزنند.
بزرجمهر گفت: داورى که پیش او خواهم رفت (خداوند)، عادل است و گواه نخواهد و مکافات کند و رحمت خویش از تو دور کند.
 کسرى چنان در خشم شد که بهیچ وقت نشده بود، گفت: او را بازدارید تا بفرماییم که چه باید کرد. او را بازداشتند. چون خشم کسرى بنشست، گفت: دریغ باشد تباه کردن این، فرمود تا وى را در خانه یى کردند سخت تاریک چون گورى…
دو سال برین جمله بماند. روزى سخن وى نشنودند. پیش کسرى بگفتند. کسرى تنگدل شد و بفرمود زندان بزرجمهر بگشادند و خواص و قوم او را نزدیک وى آوردند تا با وى سخن گویند، مگر او جواب دهد. وى را بروشنایى آوردند…
و آخر بفرمود تا او را کشتند و مثله کردند. و وى ببهشت رفت و کسرى بدوزخ.»

منبع: تاریخ بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (درگذشت: 470 ق)، تحقیق: خلیل خطیب رهبر، تهران، انتشارات مهتاب، چاپ چهارم، 1374 ش، ج 2، ص 472 ـ 475



  
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل