*دکتر عبدالله شهبازی در بخشی از مقاله ی «اقبال لاهوری، نریمان پارسی و صعود سلطنتی» با استناد به سخنان چند تن از دانشمندان پارسی هند، داستان مهاجرت زرتشتیان ایران به هند را به دلیل فشار مسلمانان، رد کرده است. گزیدهای از مقاله را (از صفحه های 20 و 22) می آوریم.
با کلیک بر اینجا می توانید متن کامل مقاله را دانلود کنید. مقاله با رفرنسهای متعدد است که در آنجا قابل دسترس می باشد.
داستان
کتاب «قصه سنجان» را یک موبد پارسی اهل نوساری به نام بهمن کیقباد در سال 1599 میلادی به فارسی و به نظم نوشت. طبق این قصه پس از اشغال ایران توسط اعراب، گروهی از بقایای موبدان و اشراف ساسانی، که به حفظ آیین خود علاقمند بودند، به کوه های خراسان گریختند و قریب صد سال در آنجا پنهانی زیستند. سپس حدود سالهای 775 میلادی، با قایق به سواحل هندوستان رفتند و در آنجا از سوی جادی رانا ـ شاه سنجان ـ مورد استقبال قرار گرفتند. زرتشتیان در این مسیر رنجهای فراوان تحمل کردند.
رد داستان از سوی پارسیان هند
نریمان ـ اندیشمند پارسی ـ و پس از او برخی پارسیان دیگر اصالت قصه ی سنجان را رد کردند. برای نمونه ب. باتنا در سال 1943 در کنفرانس شرق شناسی بنارس پژوهشی در اثبات دروغین بودن این قصه ارائه داد. او تحقیق خود را با عنوان «قصه سنجان؛ دروغی آشکار» منتشر کرد. برخی از دلایل او در اثبات جعلی بودن این قصه چنین است:
یک) میان هند و ایران در دوران باستان رابطه ی گسترده وجود داشت. ایرانیان بر بخشهایی از هند حکومت کرده اند و از مدتها پیش از اسلام کلنی های زرتشتی در هند برقرار بوده است. پارسیان کنونی هند از نسل زرتشتیان این دورانند نه بقایای فراریان موهوم.
دو) پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی، هیچ نوع فشار دینی بر ایرانیان زرتشتی اعمال نمی شده است.
سه) جادی رانا ـ شاه سنجان ـ وجود واقعی نداشته و "سلطان نشین سنجان" پدیده ای موهوم و زاییده ی خیال پردازی قصه نویس است. در هیچ نقطه ای از سرزمین گجرات هیچگاه منطقه ای به نام سنجان وجود نداشته است.
بهرامشاه ناسیک والا ـ پژوهشگر پارسی دیگر ـ نیز ابراز حیرت می کند که چرا نهصد سال پس از وقوع حادثه باید داستان آن گفته شود؟!
عجیب است اینگونه افسانه های مشکوک از سوی نویسندگان غربی نشر می یابند. ساموئل هانتینگون ـ استاد دانشگاه ییل ـ قصه سنجان را نقل می کند. آبراهام جکسون ـ زرتشتی شناس امریکایی ـ این مجعولات را قصه وار بیان می دارد. استادی آلمانی این داستان را به یک ایرانی مقیم آلمان هدیه می دهد و...