در تاریخ طبری می خوانیم:
«عامر بن ربیعه گوید: از زید بن عمرو بن نفیل شنیدم که مى گفت: من در انتظار پیمبرى از فرزندان اسماعیل و از اعقاب عبد المطلب هستم و بیم دارم به زمان او نرسم اما به او ایمان دارم و تصدیق او مى کنم و به پیمبریش شهادت مى دهم، اگر عمرت دراز بود و او را دیدى سلام مرا به او برسان، اینک وصف او با تو بگویم تا بر تو مخفى نماند.
گفتم: بگو
گفت: وى نه کوتاه است نه بلند، نه پر موى و نه کم موى و پیوسته در دیده او سرخى اى هست و خاتم نبوت میان دو بازوى اوست و نامش احمد است و در این شهر متولد مى شود، آنگاه قومش او را بیرون کنند و دین وى را خوش ندارند تا به یثرب مهاجرت کند و کارش بالا گیرد، مبادا از او غفلت کنى که من به طلب دین ابراهیم همه ولایتها را بگشتم و از یهودان و نصارى و مجوس پرسیدم و همه گفتند: این دین پس از این خواهد بود و وصف وى را چنین آوردند و گفتند: جز او پیمبرى نمانده است.»
منبع:
ترجمه تاریخ طبری، طبری (درگذشت 310 قمری)، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375 ج3، ص 843 ـ 844 .
این مطلب در تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ابن اثیر (درگذشت 630 قمری)، ترجمه: عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371 ش، ج7، ص: 45 نیز آمده است.