نور الدین عبد الرحمان جامى (شاعر معروف قرن نهم) در مدح حضرت علی(ع) چنین سروده است:
قَد بَدا مشهدُ مولاىَ أنیخوا جَمَلى(1)
که مشاهد شد از آن مشهدم انوار جلى
رویش آن مظهر صافى است که بر صورت اهل
آشکار است در او عکس جمال ازلى
چشمم از پرتو رویش به خدا بینا شد
جاى آن دارد اگر کور شود معتزلى
زنده عشق نَمُرده است و نمیرد هرگز
لا یزالى بُود این زندگى و لم یَزَلى
در جهان نیست متاعى که ندارد بَدَلى
خاصه عشق بود منقبت بى بَدَلى
دعوى عشق و تولّا مکن ، اى سیرت تو
بغض ارباب دل از بى خِردى و دَغَلى
مُشک بر جامه زدن ، سود ندارد چندان
چون تو در جامه گرفتار به کُند بغلى
چون تو را چاشنى شهد محبّت نرسید
از شهِ نحل ، چه حاصل ز لباس عسلى
جامى از قافله سالار ره عشق تو را
گر بپرسند که آن کیست ، على گوى ، على
منبع:
دیوان جامى ، ویراسته هاشم رضى ، انتشارات پیروز.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مزار مولایم نمایان شد؛ شتر مرا رها کنید.