با اینکه صدام هنگام شروع تجاوز به ایران، اعلام کرد که می خواهد نبرد قادسیه را تکرار کند و با اینکه زرتشتی ها خود را بسیار ایران دوست نشان می دهند، اما حضور آنها در این جنگ بسیار کمرنگ بود، به گونه ای که باور نداریم حتی دو شهید داوطلبدر راه وطن داشته باشند! جمعیت سی هزار نفری آنها به تعداد یک روستای هزار و پانصد نفری شهید داوطلب نداد!
می گویند: وقتی حکومت ایران به ما به شایستگی بها نمی دهد، چرا جان خود را فدا کنیم؟
پاسخ:
نتیجه ی هجوم صدام به ایران از دو حال خارج نبود:
یک) با پیروزی صدام ایران جزئی از عراق می شد و زبان رسمی ایران به عربی تغییر می یافت و با حاکمانی عرب و ناشایست.
دو) صدام شکست می خورد و مرزهای ایران و زبان ما باقی می ماند و با حاکمانی ایرانی اما ناشایست.
هر انسانی باید تشخیص دهد که گزینه ی دوم بهتر است. حفظ وطن مهم تر از این است که حاکم آن زید باشد یا عمرو. این روزها ایران در حال مذاکره با کشورهای پنج باضافه یک بر سر انرژی هسته ای است و می بینیم که چگونه می خواهند ایران را تحت فشار قرار دهند و اگر بتوانند انرژی هسته ای ایران را مستقیم و غیر مستقیم و با نیرنگ های گوناگون از بین ببرند و نگذارند ایران پیشرفت کند. آیا برای هیچ ایران دوست دانا قابل قبول است که: چون حکومت ایران را قبول نداریم، غربی ها در این مذاکرات پیروز شوند و ایران تضعیف شود؟!
کوتاهی زرتشتی ها در جنگ ایران و عراق لکه ی ننگ تاریخی بر دامان آنهاست و هیچ توجیه معقول و منطقی ندارد. به نظر می رسد توجیهات آنها دروغی بیش نیست بلکه عامل اصلی ترجیح دادن جان بر وطن است و شعار «چو ایران نباشد تن من مباد» تنها در حد زبان است و اهل عمل به آن نیستند.