محمّد تقى بهار ملقب به ملک الشعرا (درگذشت: 1330 ش) محقّق ، شاعر ، نویسنده ، روزنامه نگار ، استاد دانشگاه و سیاستمدار بود که امام علی را اینگونه ستوده است:
گر نظر در آینه ، یک رَه بر آن منظر کند
آفرین ها باید آن فرزند بر مادر کند
گر دگر بار این چنین بیرون شود آن دلرُباى
خود یقین مى دان که اوضاع جهان ، دیگر کند
کس به رخسار مَه از مُشک سیه ، چنبر نکرد
او به رخسار مَه از مُشک سیه ، چنبر کند
کس قمر را هم نشین با نافه اَذفَر ندید
او قمر را هم نشین با نافه اذفر کند
گر گشاید یک گِرِه از آن دو زلف عنبرین
یک جهانْ آراسته از مُشک و از عنبر کند
غم بَرَد از دل ، تو گویى ، تا همى خواهد چو من
هر زمان مدح و ثناى خواجه قنبر کند
آن که اندر نیمْ شب بر جاى پیغمبر بخفت
تا تن خود را به تیرِ کید خصم ، اِسپَر کند
جز صفات داورى در وى نیابد یک صفت
آن که عقل خویش را بر خویشتن داور کند
داورش خوانَد ولىّ و احمدش خوانَد وصى
هم وصایت هم ولایت ز احمد و داور کند
در غدیر خُم ، خطاب آمد ز حق بر مصطفى
تا على را او ولى بر مِهتر و کهتر کند
تا رسانَد بر خلایقْ مصطفى امر خداى
از جهاز اشتران از بهر خود ، منبر کند
گِرد آیند از قبایل اندر آن دشت و نبى
خطبه بر منبر ، پىِ امر خلافت سر کند
گوید: آن کاو را منم مولا ، على مولاى اوست
زینهار از طاعت او گر کسى سر در کند
منبع:
دیوان ملک الشعرا بهار: ج 1 ص 16ـ17