باستان پژوه دکتر محمود رضا افتخارزاده نگاه ایرانیان در باستان را مورد بررسی قرار داده است. آنچه ایشان در انتقاد از این نگاه، ذکر کرده، می آوریم. با تشکر از دوست فرزانه استاد محمد هادی خالقی که کتاب دکتر افتخارزاده را در اختیار قرار داد.
[ترجیح جنس نر بر ماده و ستم به زن]
«در اندیشه آریایی اصالت با نرینگی بود. در عرصه عقاید، این خدایان نر بودند که تعیین سرنوشت می کردند. هر چند که در میان گروه پروردگاران آریایی چند خدای ماده نیز حضور داشتند.
در جامعه آریایی زن یار و همکار مرد بود و مسئولیت نگهداری آتش خانه و پرورش فرزندان و رسیدگی به امور گله و رمه و پختن غذا با او بود، در عین حال مورد ستم و تجاوز و تحقیر قرار داشت. این ستم از سوی اشراف و روحانیت آریایی بر زنان روا می رفت: "آنان آشکارا زنان و دختران را از رعایا می ربودند یا به زور می گرفتند و به کامجویی و هرزگی می پرداختند."[1]…
[حکمت آفرینش زن]
در حکمت دینی آریایی آمده است: "… زنان زاده ی اهریمن و اهریمنی منش هستند. مزدا یار نیکو مردان است و اهریمن یار زنان… اهورا به زن گفت: با آنکه پتیاره هستی و از جنس جهی (فاحشه) دختر اهریمن می باشی تو را آفریدم، تورا یاری می کنم زیرا مرد از تو زاده می شود، با وجود این مرا آزار خواهی داد. اگر مخلوقی می یافتم که مرد از او زاده شود تو را نمی آفریدم. هرچه گشتم چیزی نیافتم که مرد از او زاده شود جز زنی که از جنس جهی پتیاره دختر اهریمن بود.»[2]…
[زن نوعی کالا]
در دوران دینی، زنان نوعی کالا بودند و بر آنان اصل مالکیت و انحصار مترتب بود. براین اساس زنان احتکار می شدند، مبادله می گردیدند، به قرض داده می شدند، فروخته می شدند، به خارج از کشور صادر می گردیدند.
در میراث دینی دوران تاریخی، به ترتیب: مال و کالای ماده و چارپای ماده و زن در کنار هم قرار گرفته اند..
می دانیم که در روزگار بلند ساسانی، زنان مانند گندم و غلات و حبوبات و حیوانات اهلی احتکار می شدند و اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی ساسانی حرمسراهای بسیار داشتند و نهضت مردمی و سراسری مزدک پسر بامداد علیه دین و دولت ساسانی، عصیانی علیه همین اوضاع بود. بی گمان اشراف و روحانیان و طبقات ممتاز حاکم از همه مواهب و کامروایی جنسی نیز برخوردار بودند. تنها بخشی از رزمیان، برزیگران، شبانان، پیشه وران، غلامان و بردگان و بطور کلی رعایا که اکثریت جامعه را تشکیل می دادند دچار محرومیت مطلق بودند…
[تعدد زوجات و صیغه در انحصار اشراف]
در سراسر دوران بلند تاریخی، تعدد زوجات و انواع صیغه های شرعی، بخشی از سرنوشت حقوقی و قانونی زن بود. بدیهی است که این امکانات نیز در انحصار اشرافیت ایرانی و حاکمیت سیاسی ـ اقتصادی بود. احکام دینی موجود نشان می دهد که رعایای مرد و زن حتی از داشتن یک همسر محروم بوده اند. در همین جا می توان گفت که بند 44 از فرگرد 4 وندیداد، راه حلی برای رعایای ایرانی بوده که در روزگار نهضت مزدک وضع شده است یا که توجیه کننده سنت اشرافی استقراض و مبادله زنان عقدی و صیغه ای و انواع دیگر آن است؟…
[قرض، اجاره و مبادله ی زن]
در منابع حقوقی دوران دینی و تاریخی[3] سخن از استقراض، اجاره و مبادله زنان است. در این منابع آمده است که یک مرد می توانست بر خلاف رضایت زن عقدی خود او را به افرادی که نیاز به زن داشتند، برای مدت معینی واگذار کند. این واگذاری شرایط خاص خود را داشت و درخواست قرض یا اجاره یا مبادله باید قانونی ارائه می شد…
گفته می شود که استقراض زنان نیز بخشی از فرهنگ اشرافیت ایرانی بوده و انگیزه جنسی و عشقی صرف نداشته بلکه نیاز به نیروی کار بوده و انگیزه های اقتصادی و بهره کشی داشته است:
"فرزندانی که تولید می شده اند گاه بفروش می رسیدند، و این منبع درآمدی برای پدر بود. زن و کودک و برده یک عنوان حقوقی داشتند"[4] “فروختن فرزند به بردگی فقط از اختیارات پدر است که می تواند فرزندش را بفروشد یا عضوی از اعضای او را ناقص کند…”[5] در منابع حقوقی سخن از اجاره دادن زن است یعنی شوهری می تواند زنش را به مرد دیگری به اجاره دهد.[6]
[زنان صیغه ای و فرزندان آنها]
در همین منابع آمده که زنان صیغه ای و انواع دیگر آن در شمار خدمتکاران زن اصلی و اولی بوده اند. فرزندانی که از این زنان تولید می شده اند حق ارث نداشتند و از انتساب به پدر محروم بودند، اما حق مسکن و خوراک و پوشاک داشتند. زنان صیغه ای تا هفتاد سالگی از حق نفقه برخوردار بودند. گاه پدر حق داشت یکی از زنان صیغه ای را به پسر ارشد واگذار کند.[7]
[عدم مجازات متجاوز به دختران بی سرپرست و دختران توده ی مردم]
در همین احکام دینی دوران تاریخی تجاوز به دختران بی سرپرست و یا دخترانی که زیر سرپرستی پدر یا قیم خود بودند اما از رعایا محسوب می شدند، مجازات و یا حد شرعی و کفاره ای نداشت و متجاوز مورد پیگرد قانونی و شرعی قرار نمی گرفت. در احکام دینی آمده است که دختران رعایا که مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند و آبستن می شوند نباید شرمگین باشند و…
[تاثیر جاهلیت آریایی در دوره های بعد]
بدون شک میراث دینی دوران تاریخی محصول اندیشه ی اشرافیت و روحانیت ایرانی و میراث تکامل یافته جاهلیت آریایی است. اما این واقعیت محسوس و ملموس را نمی توان انکار کرد که آنچه فکر و فرهنگ و میراث ایرانی نامیده می شود همین میراث دوران تاریخی است. همین آیین و فرهنگ بود که خلق و خو و جهان بینی ایرانی را ساخت و پرداخت و هم اکنون ایرانی با همه استحاله ای که شده هنوز با این نگرش و بینش، حیات و حضور دارد و می بیند و می نگرد.
[انتقاد از دکتر جلیل دوستخواه]
استاد جلیل دوستخواه شاگرد برجسته شادروان استاد پور داورد، در مقدمه ای برگزیده ی اوستا به گزارش استاد پور داود، نوشته اند: "اهورا مزدا میان زن و مرد فرقی نمی گزارد و اناهیتا را همان گونه ارج می گذارد که مهر را. زن در سراسر زندگی همدوش مرد است و همه جا نام ستایش بانوان و دوشیزگان در کنار نام و ستایش مردان، می آید. برخورداری از زنان برومند و برازنده و زیبا یکی از آرزوهای نیک است که در بسیاری از پاره های اوستا باز گفته می شود."
پیداست که استاد این رجز ها را در آغاز دهه ی چهل خورشیدی سروده اند؛ یعنی در نقطه اوج روند باستانگرایی و روزگار غلبه و غرور و حسرت و هوس ملی و در نفرت از تاریکی و جهل و جور اهریمنی حاکم بر ایران که آرزو و امید افول آن می رفت. به همین دلیل استاد دوستخواه به پیروی از استاد ارجمند شادروان پورداود، جهل و جور دینی باستان را پوشانده اند و مثلا در گزیده ای از وندیداد، بر احکام دینی پرده کشیده اند. سخنان استاد از سرنوشت زن در ایران باستان زیاد واقع بینانه نیست.»
منبع:
ایران آیین و فرهنگ، دکتر محمودرضا افتخارزاده، تهران، نشر رسالت قلم، چاپ اول، 1377ش، ص 359 ـ 369.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. ن.ک : یشتها 2/348/12/80. +ن.ک : نهضت زرتشت + جامعه آریایی.
[2]. ن.ک: وندیداد 2/972، 975، 1286؛ بندهشن.
[3]. برجسته ترین منبع حقوقی دوران تاریخی کتاب «ماتیکان هزار داتستان» است متن پهلوی و ترجمه انگلیسی آن:atikan.e.hazar Datastan. Trans.by. S.J.Bulsara. Bombay. April.1976. (چاپ اول1937. چاپ دوم1976). از صفحه 63تا 67 پیرامون حقوق زن و شوهر، از صفحه 152 تا 216 درباره مناسبات زناشویی، انواع و اقسام آن، مسئله تولید فرزند و تعداد آن، از صفحه216 تا249 شرایط و روابط آن بیان شده است.
[4]. وندیداد1 /507، 508 ـ> دینکرد37 /7. +8 /20،126.
[5]. وندیداد 508 ی1.
[6]. همان.
[7]. همان1 /509ـ508.