>پس از آشنایی ام با چند تن از مسلمانانی که از اسلام بریده اند یا از اسلام دلخوری دارند، به این نتیجه رسیدم که سرچشمه ی آن، تحقیق در مورد اسلام نبوده است و اینگونه نیست که چون قانع نشده اند، راهی دیگر برگزیده اند بلکه چنین رفتارهایی بیشتر ریشه ی سیاسی دارد.
اینان تصور می کنند که اعتقاد نداشتن به نظام فعلی ایران به معنای اعتقاد نداشتن به اصل اسلام است و چون نمی توانند این نظام را به هردلیل بپذیرند، می پندارند که نمی توانند اسلام را هم قبول کنند؛ لذا دینی دیگر را دنبال می کنند. آنها «اسلام» و «جمهوری اسلامی» را دو مقوله ی تفکیک ناپذیر تصور می کنند.
در حالی که هم می توان اسلام را پذیرفت و هم نظام جمهوری اسلامی را قبول نداشت. هستند علمای برجسته ای که در دیانت آنها تردیدی نیست اما نظام حاکم بر ایران را بر حق نمی دانند. برخی از آنها معتقدند حکومت اسلامی با این اختیارات و نیز اختیارات ولی فقیه به این گستردگی، مخصوص امام معصوم(ع) است. حکومت فعلی ایران مانند حکومت پیامبر اسلام(ص) نیست که هرکس نمی توانست حکومت پیامبر(ص) را بپذیرد، به معنای نپذیرفتن اسلام بود.
توجه داشته باشیم که بهشت و جهنم سیاسی نیست. فرشته ها در قیامت انسانها را براساس خط سیاسی شان نه پاداش می دهند و نه عذاب می کنند. در قیامت از ما برای انتخاب عملکردهایمان دلیل می خواهند. اگر برای انتخاب فلان خط سیاسی، دلیل داشته باشیم، با ما کاری ندارند، هرچند مسیری را که انتخاب کرده ایم، اشتباه باشد. اما اگر از روی هوای نفس و تحقیق نادرست بوده، مجازات خواهیم شد. در امور دیگر نیز قضیه به همین صورت است.
یادآوری: ما نظام جمهوری اسلامی را نظامی مقدس و بر حق می دانیم و اجرای بسیاری از احکام مانند احکام قضایی اسلام، در سایه ی برقراری نظام اسلامی قابل اجراست و اگر بگوییم تنها معصوم است که می تواند حکومت اسلامی تشکیل دهد، بسیاری از احکام اسلام تعطیل خواهد شد.
مراد ما از گشودن این بحث، این بود که بگوییم نپذیرفتن نظام فعلی ایران به معنای نپذیرفتن اصل اسلام نیست.