به قلم زرتشتی پژوه مهدی رستمی
عزیزان مدعی شده اند که درمان به وسیله مانتره، همنان روان پزشکی و درمان به وسیله کلام مقدس است. و در این بخش هم به وندیداد استناد کرده اند، به راستی آیا وندیداد را حجتِ آیین زرتشتی می دانند؟ آیا اعتباری برای آن قائلند؟ باید روشن شود. در ثانی منظور از مانتره را کتاب مقدس (اوستا و بخش های آن) دانسته اند. بر همین اساس نقدی بر ادعای این عزیزان وارد میکنیم.
برای نمونه یشت ها بخشی اساسی از اوستا است که در آن به صراحت کلام اهورامزدا دانسته شده است. مثلاً در یشت ها، آبان یشت، بند 6 به روشنی اهورامزدا متکلم و گوینده ی یشت است. به طور کلی یشت ها یکی از معنوی ترین بخش های اوستا است که سروده هایی در تجلیل ایزدان و بزرگ داشتِ نیکی هاست.[1] که به صورت شعر است.[2] موبد اردشیر خورشیدیان نیز یشت ها را مقدس و عاری از هرگونه آلودگی دانسته است.[3] اکنون به این عبارات توجه می کنیم که آیا به راستی چنین کلامی می تواند آرامشی بر قلب انسان نازل کند؟
در ستایش ایزد مِهر و خوبی هایش: «آن که جنگ را برانگیزد. آن که جنگ را استواری بخشد. آن که در جنگ پایدار ماند و رده های دشمن را از هم بدرّد.» در ادمه می گوید: «اوست که می تواند دشمن را پریشان و هراسان کند. اوست که سرهای مهردروجان را از تن هاشان فروافگند. سرهای مهردروجان (دشمنان) از تن هاشان جدا شود. خانه های هراس انگیز، ویران شود و از مردمان تهی ماند».[4] در ادامه ی ستایش ایزد مهر می گوید: «اگر مهر به زیانِ سپاهِ دشمنِ خونخوار… اسبان فراخ سم برانگیزد، آنگاه دست های مهردروجان را از پشت ببندد، چشم های آنان را برآورد، گوش های آنان را کر کند و استواری پاهای آنان را برگیرد، بدان سان که کسی را یارای پایداری نماند. چنین شود روزگار این سرزمین ها و این جنگاوران، اگر از مهر فراخ چراگاه روی برتابند».[5]
در ستایش ایزد بهرام می خوانیم: «آن که بهرامِ اهوره آفریده همچون گراز نرینه ی تیزچنگال و تیزدندان و تکاوری پیشاپیش او روان شود؛ که به یک زخم بکشد، گراز خشمگینی که بدو نزدیک نتواند شد، گراز دلیری با چهره ی خال خال، گرازی نیرومند، آهنین پا، آهنین چنگال، آهنین پی، آهنین دم، آهنین چانه، که در تاخت بر دشمن پیشی گیرد و سرشار از خشم، با دلیری مردانه، دشمن را در جنگ به خاک افگند… و مغز سر او و تیره ی پشت او را در هم شکند. بی درنگ همه را تکه تکه کند و استخوان ها و موها و مغز و خون مهردروج را در هم و برهم بر زمین فرو ریزد».[6]
به فرموده ی موبد جهانگیر اوشیدری (رئیس سابق انجمن موبدان) مهریشت، گفتاری دل کش و سرچشمه ی راستی و راست گویی است.
ــــــــــــــــــــــــ
[1]. سرپرسى سایکس، تاریخ ایران، ترجمه: سید محمد تقى فخر داعى گیلانى، ناشر: افسون، تهران، چاپ هفتم، ج1 ، ص139
[2]. آبتین ساسانفر، گاتاها سروده های زرتشت، انتشارات بهجت، تهران 1390، ص 47
[3]. اردشیر خورشیدیان، پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشارات فروهر،1387. ص 37-38
[4]. اوستا، مهریَشتِ، بند 36 به بعد. اوستا، به ترجمه و پژوهش دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران 1391، ج1 ، ص362
[5]. همان، ج1 ، ص365
[6]. همان، ج1، ص370 ؛ و نیز بنگرید به :
Mihr Yasht (Hymn to Mithra), Translated by James Darmesteter, From Sacred Books of the East, American Edition, 1898