شعرهای فراوان را به فردوسی نسبت می دهند که در شاهنامه نیست؛ مانند «چو ایران نباشد تن من مباد» ، «پدر در پدر آریایی نژاد» ، «عمر کرد اسلام را آشکار» ، «به یزدان که هرگز نبیند بهشت / هرا کو ندارد ره زردهشت» ، «چو بخت عرب بر عجم چیره گشت / همه روز ایرانیان تیره گشت» ، «عرب هر که باشد به من دشمن است» و…
برخی برای صحت نسبت این شعرها به فردوسی، اینگونه توجیه کرده اند که قسمت هایی از شاهنامه مفقود شده است و این شعرها از همان قسمت های مفقود است.
پاسخ:
همه می دانیم که بخش های بسیار از تاریخ از بین رفته و به ما نرسیده است. اگر توجیه بالا درست باشد باید هرکس هرچه در مورد تاریخ گفت، بپذیریم. اگر کسی گفت: به دستور کورش چشمان هزار نفر را کور کردند؛ داریوش در یک شب بکارت ده دختر را بدون رضایتشان برداشت؛ زرتشت همزمان بیست زن داشت و… باید بپذیریم؛ چون بسیاری از منابع تاریخی از بین رفته! در حالی که هیچکس چنین چیزی را نمی پذیرد.
بنابراین در صورتی می توان بیتی را که در شاهنامه نیست، از همان بخش های مفقود به حساب آورد که با دلیل ثابت شود. مثلا کسی که نزدیک به عصر فردوسی بوده، در کتابش شعرهایی را از شاهنامه نقل کند اکنون در آن نیست.