استاد آقایی:
«وانگهی، باور کنید مسأله راه حل دیگری دارد که البته بعید است حاضر به پیمودن آن باشید. آن راه دیگر، این است به جای تکیهی صرف بر علم اصول، علمالادیان را بیاموزید.»
استاد عزیز!
باز هم با نیش زدن با آنچه میان من و شما بود، دعوت به مطالعه ی علم الادیان کردید. در سال های گذشته به مناسبت هایی دو سه بار به شما عرض کردم که یک نقص کار شما این است که بدون آگاهی از علم اصول فقه که در حوزه های علمیه تدریس می شود، دست به پژوهش در تاریخ و دین زرتشتی می زنید اما چون اهمیت سخنم را متوجه نشدید، آن را ابزاری برای نیش زدن قرار دادید. برای اینکه به اهمیت این سخنم پی ببرید، به دو نمونه از مباحث اصولی اشاره می کنم:
حجیت ظواهر: در چهارمین قسمت پاسخ به نقدنامه، توضیح دادم که ظاهر سخن هرکسی حجت است و گوینده نمی تواند بگوید: چیز دیگری غیر از ظاهر آن جمله، مرادم بود. اگر گوینده، چیز دیگری غیر از ظاهر آن، مرادش است باید همراه آن سخن بیان کند یا قرائن دیگر وجود داشته باشد. فرض کنیم کسی نزد قاضی اعتراف می کند که: «فلان مقتول را من کشتم.» اگر چند روز بعد بگوید: «منظورم از "کشتن" کتک زدن زیاد بود»؛ چنانکه گاهی در محاورات گفته می شود: "فلانی را کشتم" یعنی "به شدت زدم". قاضی حرف او را نمی پذیرد و به او خواهد گفت: «قرینه ای برخلاف ظاهر، همراه آن حرف نبود».
حجیت خبر واحد: همه ی خبرهای مربوط به ایران باستان، خبر واحدند. در دانش اصول بحث می شود که چه خبر تاریخی قابل اعتماد است؛ چه چه شرایطی باید داشته باشد.
منظورم این نیست که همان سختگیریها در فقه، اینجا هم باشد اما نه به این گَل و گشادی! کسی که علم اصول خوانده باشد به راحتی می پذیرد که روی اسطوره مسطوره هایی که صدها و هزاران سال شفاهی به نسل های بعدی رسیده، نمی توان حساب کرد. ممکن است بگویید: «خیلی ها حساب می کنند» آن خیلی ها خیلی خیلی بیجا می کنند. چگونه می توان مُسطوره ای را مدرک قرار داد که معلوم نیست اصل و اساسش چیست. معلوم نیست کدام ننه بزرگی برای خواب کردن نوه اش آنها را ساخته است. معلوم نیست چه کسی برای خودنمایی این قصه ها را بافته تا لحیه ای بجنباند و توجه دیگران را جلب کند.
به دو مورد فوق فقط اشاره ای کوتاه کردم و در علم اصول، از بحث های درازدامن است.
این ایراد، مخصوص جنابعالی نیست بلکه همه ی تاریخ پژوهان و زرتشتی پژوهانی که تحصیلات حوزوی ندارند به دلیل محرومیت از این دانش، نتایج پژوهش هایشان نقص زیاد دارد.
دکتر پرویز رجبی (درگذشت: 1390) پس از تحقیقات زیاد در تاریخ، و تألیف کتاب های فراوان، در پایان عمرش متوجه شد که روی اساطیر مساطیر نمی توان حساب کرد و با آن مصاحبه ی جنجالی، زیر همه چیز زد. اگر او در جوانی علم اصول را خوانده بود، از همان ابتدا با مبانی درست سراغ تاریخ و دین زرتشتی می رفت نه اینکه آخر عمرش یکباره چرخش نشان دهد و عصبانیت و جوسازی های زرتشتیان را به دنبال داشته باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ