بیضهی اسلام؟!
«حفظ بیضه اسلام» از واجبات در اسلامه. یکی از علاقهمندان به زرتشتیان ـ و شاید زرتشتی ـ که خودشو محقق می دونه، در کامنتی در همین وبلاگ، گویا برای تمسخر، در مورد «بیضه اسلام» توضیح خواست. بعضی هم در فضای اینترنت این موضوع رو به مسخره گرفتن. نمی دونم واقعا نمیفهمن یا خودشونو به نفهمی زدن. اما من به حساب نفهمی اونها می ذارم چون آدم نرمال خودشو به نفهمی نمی زنه.
خیال میکنن اینکه مسلمونها می گن: «حفظ بیضهی اسلام» واجبه یعنی باید از خایهی اسلام مراقبت کرد و بعد می پرسن: خوب بیضه در کجای اسلام قرار داره؟ و...
نمی فهمن که «بیضه» در اینجا به معنای دایره و محدوده ی اسلامه و مسلمان ها نباید بذارن دینشون آسیب ببینه. باید حد و مرز اسلامو حفظ کنن. نباید اجازه داد بدعت وارد دین بشه و...
«بیضه» همخانوادهی همون «بیضی» در درس ریاضیه که در دبستان خوندیم.
لغتنامه دهخدا ذیل واژه «بیضه» پس از بیان معنای آن به خایه ی حیوانات و تخم پرندگان، نمونه هایی از استعمالات اونو با معنا ذکر کرده. چند نمونه از اونجا میاورم:
ـ بیضه اسلام: دائره اسلام و دین. مثال:
چشم شوخش بیضه اسلام را بر سنگ زد
زلف کافر کیش او نگذاشت ایمانی درست
صائب
ـ بیضه عراق: حوزه عراق، ناحیه عراق
ـ بیضه قوم: اصل قوم و مجتمع آن
ـ بیضه مجلس: دائره مجلس
از زبان شهید مطهری
ذکر خلاصهی قضیه ای از جلد هشتم کتاب «آشنایی با قرآن» مناسبه:
مستشرقی فرانسوی سه سال در ایران بود. بعد از بازگشت، خاطراتش را در کتابی نوشته و گفته: یکی از رفتارهای عجیب (و احمقانه ی) ایرانیها اینه که وقتی به هم می رسن، سراغ بینی یکدیگرو می گیرن و می پرسن: بینی شما بزرگه؟
او نفهمیده بود که جمله «دماغت چاقه؟» کنایه از اینه که: سرحالی؟
الان هم گاهی می گن: فلانی سردماغه.
اشتباه اینها هم شبیه اشتباه همون مستشرقه. شاید پس از تفکر عمیق در مورد «وجوب حفظ بیضه اسلام» به این نتیجه رسیدن که باید بیضه مردهای مسلمونو حفظ کرد و بعد، این ایراد به ذهنش رسیده که اسلام در اینجا هم میان زن و مرد فرق گذاشته و...