با تشکر از جناب آقای سید محمد ناطقی که پس از مطالعه ی کتاب راه راستی، نقد آن را به قلم آورد. در چاپ بعدی از دیدگاه های ایشان استفاده خواهم کرد.
عنوان کتاب
عنوان کتاب یعنی راه راستی کاملا شبیه به عنوان «چگونه زرتشتی شویم» است و به یقین فلسفه اش هم همان است فلسفه و دلیلی کاملاً منطقی و عالی، چه دلیلی منطقی تر از این که چگونه زرتشتی شویم؟ با عمل به گاتهایی نامفهوم و از هم پاشیده و یا با عمل به اوستایی خرافی؟ و چه عنوان بهتر از راه راستی، راهی که در آن وندیداد و گاتهای دارای تناقض است راست است و یا قرآن کریم؟ پس این عنوان جزء بهترین عناوینی است که می توان گذاشت.
مقدمه
ایرادی در آن نیست چرا که بیشتر جنبه شخصی نویسنده در مقدمه دخیل است و نقد نوشتن بر آن به نظر من ارزش خاصی ندارد.
بخش اول: دین و دین داران
الف: یک نقصان در این بخش است آنهم در خصوص دین ابا و اجدادی:
در کامنتی در سایت راه راستی نکاتی را بیان کرده بودم که بطور اختصار در این جا می آورم:
معلوم نیست ایرانیها از چه نژادی اند، تماما مخلوط شده اند
معلوم نیست زرتشت از چه نژادی است.
اشاره به دو نکته فوق در ابتدای کار شاید می توانست تلنگری به خواننده باشد.
با استناد به احادیث و بخاطر اجازه فقیهان این را نشان از الهی بودن این دین و پایه و اساس داشتن آن دانسته اند اما چند اشکال به این مسئله وارد است:
1: در استفتایی از دفتر مقام معظم رهبری درباره آیین زرتشت جوابی نگرفتم.
2: تا بحال با دو نفر که هر دو از محصلین درس خارج اند و می توان گفت در فقه کم آدمهایی نیستند حرف زدم چیزی با عنوان الهی بودن آیین زرتشت نگفتند.
3: و طبق تحقیقات خودم به این نتیجه رسیدم که این آیین نمی تواند الهی باشد، چه با گاتها و چه بی گاتها.
4: در احادیث نامی از شخص زردشت نیامده است و نامی هم از آیین او نیست، تنها مجوس است و این مجوس طبق همان آیه قرآن و البته احادیث و زمانی که گفته شدند زرتشتیان ساسانی اند [آیه قرآن قبل از فتح ایران نازل شده است و احادیث هم اشاره به مجوس داشتند و نه زرتشت، شأن نزول قرآن زرتشتیان ساسانی بوده است] که خدای اصلی در نزد آنان زروان بوده است [مینوی خرد این حرف را تأیید می کند] و نه اهورامزدا، اهورامزدا پسر او بوده است، اما زرتشتیان الآن زروان را به باد فنا داده اند. پس وقتی نگاه می کنیم می بینیم مراد از همان مجوس در آن تاریخ زرتشتیانی بوده اند که به زروان اعتقاد داشتند، و اما آیا می توان دو فرقه را که دو خدای متمایز را قبول دارند یکی اهورامزدا و دیگری زروان، با هم مجوس خواند؟ تفاوت بین این دو فرقه با همین زروان و اهورامزدا کم نیست.
اما در این کتاب به مسئله زروان پرداخته نشده است.
بخش دوم: زرتشت
الف: در مبحث ایرانی بودن زرتشت جا داشت از دکتر دوستخواه نیز نقل می کردید، ایشان بحثی را می کنند و در جایی از آن این نتیجه بوضوح گرفته می شود و البته خود دکتر هم بیان می کنند که معلوم نیست زرتشت واقعا ایرانی بوده و یا پس از مهاجرت به ایران دعوت خود را آغاز کرده است [پیشگفتار ترجمه اوستای دکتر دوستخواه].
ب: این که آیا زرتشت تنها پیامبر ایرانی بوده است یا نه، اوج آوانس دادن است، و البته اگر چه برای آقای فاطمی این آوانس دادن سخت نیست و باز هم آیین زرتشت را رد می کند اما اگر کمی منطقی تر نگاه کنیم بوضوح در می یابیم وقتی از کسی از اصل شبهه و اختلاف است، این آوانس دادن بسی جای خوشحالی یک زرتشتی باید باشد.
ج: در بخش همه چیز اسلام از زرتشت می شد اشاره ای به ریشه داشتن اسلام در دین حضرت ابراهیم(ع) طبق آیه صریح قرآن شود و البته اینکه به یقین زرتشت نمی تواند قبل از آن حضرت بوده باشد، بعید است.
د: می شد در این بخش که همه دانشمندان وجود زرتشت را پذیرفته اند به نظر ماریان موله و جیمس دارمستتر هم پرداخت.
بخش سوم: اوستا
الف: در ابتدای امر بهتر بود این گونه گفته می شد:
اوستای زرتشتیان در طول زمانهای مختلف و توسط افراد مختلف و بعضا ناشناس نوشته شده است و زرتشتیان فقط گات ها را از آن زرتشت می دانند که البته به گفته موبد کورش نیکنام زرتشتیان کتاب آسمانی هم ندارند [در سایت کورش نیکنام سندش موجود است].
ب: ترجمه مجوس به زرتشت در حدیث صحیح نیست.
ج: برخلاف صفحه 46 کتاب راه راستی، گات ها جمع نیست:
تلفظ و نگارش این واژه به شکل مجزا [بصورت گات ها] هر چند که متداول است، اما دقیق نیست و در صورت استفاده می باید توجه داشت که جزء «ها» نشانه جمع نیست و جدا نوشته نمی شود. (ترجمه گاتهای آقای رضا مرادی غیاث آبادی ؛ صفحه 9)
د: بخش تحریف گاتها واقعا تکلمه نیاز دارد، سایت ادیان نت در مقاله ای از پروفسور شوشتری و جیمس دارمستتر و دکتر قدیانی و البته دکتر پورداود بنیانگذار اوستا شناسی در ایران از تحریفی بودن گاتها نقل کرده است. اگر اینها را هم می گفتید ولو به عنوان نقل از ادیان نت خیلی خوب می شد.
هـ: دو دلیل اول موبد خورشیدیان برای تحریف نشدن گاتها منحرف کردن ذهن یک زرتشتی است و پختن و آماده کردن آن برای گفتن حرفهایی مهمل، میشد از همین زاویه، بیشتر به این فرد نقد کرد.
و: درباره نشناختن گاتها می شد به گفته دستور دهالا نیز که در سایت و در کامنتی گفته بودم اشاره کرد که مستشرقان به زرتشتیان فهماندند گاتها قدیمی تر از بقیه قسمتهای اوستا است.
ز: در قسمتی که گفته می شود آیا با اکتفا به گات ها نیازهای دینی بر آورده می شود، می شد اشاره ای به وجود دو تناقض در گاتها و البته حرف ژان کلنز با مضمون کم توانی اهورامزدا در گاتها کرد، شاید با این کار یک زرتشتی شوکه شود اما می تواند مفید واقع شود.
ح: در صفحه 57 و در انتهای صفحه، بعد از سه خط، آوانسی بزرگ به زرتشتیان داده شده است.
ط: به وندیداد بیشتر از اینها می توان پرداخت. به نظر من اگر بیشتر می پرداختید در این قسمت آقای فاطمی شاید بهتر بود.
ی: در قسمت ادرار شتر می شد استفتائاتی هم از مراجع گذاشت.
ک: در بخش اثبات برتر بودن قرآن کریم می شد به بلاغت و معجزات قرآن توجه ای ویژه کرد و چند صفحه نوشت.
بخش چهارم: نمادها و آیین ها
الف: در قسمت اول این بخش می شد به تاریخ متقابل اسلام و ایران نیز رجوع کرد که شهید مطهری نیز سخن از وجود آتشکده در زمان زرتشت می زند البته با این تاریخ تولد این شخصیت مجهول، شاید بتوان به آن خدشه وارد کرد اما قداست آتش را در زمانی دور بیان می کند.
ب: گفته موبد کورش نیکنام شاید خودش نقد باشد تا اینکه کسی بخواهد بر آن نقد بنویسد اما مثلا می شد گفت که «قضاوت را به عهده خوانندگان می گذاریم ».
ج: قداست آتش به یقین ریشه در جهل مردم داشته است، چنانکه اعراب هم پس باید آتش را مقدس می شمرده اند اما این کار را نکردند و ما این را در میان هندوان و ایرانیها معمولا می بینیم، قداست آتش ربط زیادی به اهمیت آن ندارد بیشتر در جهل مردم باستان ریشه دارد.
د: در تفاوت آتش و کعبه می شد به تغییر قبله مسلمانان نیز اشاره کرد.
ه: درباره این برخی از زرتشتی ها که می گویند خداوند نور است می شد گفته فرهنگ مهر در کتابش را هم گذاشت، تا بی مطالعگی افرادی چون فرهنگ مهر بر خواننده روشن شود.
و: در صفحه 82:
این که باز در اینجا می بینیم گفته شده در گاتها مطالب عرفانی آمده است بنظر من صحیح نیست، گاتها چیزی نیستند که بخواهیم نام عرفان و… را بر آن بگذاریم، مگر 90 یا 80 درصد آن کاملا قابل فهم است که تازه بخواهیم عرفانی بودنش را بررسی کنیم؟.
بخش ششم: زن و ازدواج
الف: درباره برتری پسر بر دختر در اوستا خوب بود این حرف موبدیار غیبی را که به نقل از دکتر پورداود بود می آوردید که می گفت پسر همیشه به معنای پسر نیست بلکه معنای فرزند نیز می دهد، و سپس این گفته را نقد می کردید، البته هر انسان عاقلی که این بندها را ببیند متوجه می شود که اگر بخواهیم در تمام این بندها مراد از پسر را فرزند بگیریم در آن صورت دیگر کلا باید پسر را به فرزند معنا کنیم و این توجیه موبدیار غیبی نادرست است
ب: به کرات دیده شده است که در سایت و کتاب راه راستی از استاد هاشم رضی استفاده گردیده:
در اعتبار استاد هاشم رضی شکی نیست و البته زرتشتیان نیز از وی تجلیل به عمل آورده اند اما برخی باستان ستایان افراطی بطوری که من با حجت الاسلام هراتی [از مبلغین اسلام و البته وارد به آیین زرتشت] حرف می زدم می گفت که سعی می کنند به تحصیلات این فرد ایراد بگیرند اما خود آقای هراتی سپس با این مضمون حرف زد که آقای هاشم رضی اگر چه تحصیلاتش تا حدی کم است اما اطلاعاتش کاملا خوب است [در دانشنامه ایران باستان مشهود است]. بله واقعا هم همین است، اگر یک باستان ستای متعصب نمی تواند ببیند استادی چون هاشم رضی را، باید بداند این فرد اگر چه دکترا در این زمینه ندارد اما فعالیت و آگاهی هایش که در آثارش هم مشهود است از بسیاری دکترها بیشتر است پس بهتر است این افراد متعصب بیایند و علمی و با نظر پژوهشگران معتبر گفته های استاد هاشم رضی را اگر می توانند زیر سؤال ببرند که البته این چنین توانایی را ندارند، توانایی شان در حد سجده بر مزار کورش است، همین. اما بنظر من اگر می شد دو ترجمه از وندیداد را کنار هم می آوردید بهتر بود.
ج: خویدوده:در اینکه ازدواج با محارم میان زرتشتیان ساسانی و البته قبل تر از آن هم تا حدی بوده شکی نیست اما مسئله وجود خویدوده در این اوستای تحریف شده الآن است، با خواندن این کتاب در می یابیم که در این هم شکی نیست و خویدوده در اوستا نیز آمده است اما باستان ستای افراطی می خواهد عین همین خویدوده در اوستا آمده باشد و ما می گوییم که آیا فقط نام زرتشت به همین شکل در اوستا آمده است؟ پاسخ خیر است پس چرا می خواهند خویدوده به شکلی مشخص در اوستا امده باشد؟