به قلم محمدمهدی ملایری (درگذشت: 1381 ش)
طبری بر پایه روایاتی که در دست داشته آغاز آشنائی ایرانیان یمن را با نهضت اسلامی و پیغمبر اسلام، در سال هفتم هجری و آن را هم به مناسبت نامه ای دانسته که خسرو پرویز به کارگزار خود در یمن، یعنی باذان، نوشته و در آن به او دستور داده که دو نفر به مدینه بفرستد تا شخصی را که در آنجا به دعوی پیغمبری برخاسته به مدائن اعزام دارند. (تاریخ طبری 1/ 2- 1571)
اسلام ایرانیان یمن
طبری گوید چون این دو تن، بابویه و خرّ خسرو که با نامه ای از باذان به نزد پیغمبر رسیدند و از زبان آن حضرت شنیدند که خسرو پرویز به وسیله پسرش شیرویه به قتل رسیده، از مدینه به صنعاء بازگشتند تا باذان را از آن خبر آگاه کنند و پیام پیغمبر را هم به او برسانند. پیام پیغمبر به باذان به روایت طبری از ابن اسحاق و یزید بن ابی حبیب این بوده که اگر اسلام بیاورد او را همچنان بر فرمان روائی یمن باقی خواهد گذاشت. (تاریخ طبری، 1/ 1574) طبری گوید که در همان ایام نامه ای هم از شیرویه به باذان رسید که در آن نامه خبر کشته شدن خسرو پرویز و پادشاهی خود او اعلام شده، و نوشته شده بود که از فرستادن کسی که خسرو پرویز اعزام او را دستور داده بود تا خبر بعدی خودداری نمایند.
پس از این رویدادها باذان هم مسلمان شد و با اسلام او همه ایرانیان یمن هم به اسلام گرویدند (تاریخ طبری، 1/ 1574) بنا بر همین روایت پیغمبر به خرّ خسرو کمربندی آراسته به زر و سیم هدیه فرموده که چون به زبان حمیری کمربند را معجزه می گفته اند او و خاندانش را در یمن ذو المعجزه (به کسر میم و فتح جیم) می خوانده اند (تاریخ طبری، 1/ 1575).
به روایتی از واقدی آمده است که شیرویه پدرش کسری را در شب سه شنبه دهم جمادی الاولی سال هفتم هجری شش ساعت از شب گذشته به هلاکت رسانده (تاریخ طبری، 1/ 1574) و در جای دیگر از تاریخ طبری که در آن، تاریخ فارسی کشته شدن خسرو پرویز ذکر شده آن را در روز ماه از ماه آذر از سال سی و هشتم پادشاهی خسرو پرویز نوشته اند. (تاریخ طبری، 1/ 1060) بنابراین روایات، اسلام ایرانیان یمن در سال هفتم هجری، پیش از فتح مکه صورت گرفته است، طبری جنگ خیبر را هم پس از این تاریخ نوشته است.
اینها خلاصه مطالبی است که از روایات طبری درباره اسلام ایرانیان یمن و تاریخ آن برمی آید. …
پس از اسلام آوردن باذان، پیغمبر او را همچنان بر فرمانروائی یمن و همه قلمرو آن باقی گذاشت. نه از قلمرو فرمان روائی او چیزی کاست و نه کسی را با او در فرمان روائی آنجا شریک ساخت. و این وضع در تمام دورانی که باذان زنده بود همچنان ادامه داشت (تاریخ طبری، 1/ 1060).
منبع:
تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ج 1، ص: 324 ـ 328