قلم دکتر علیرضا شاپور شهبازی (درگذشت: 1385ش)
در سال 1950 مولانا ابوالکلام آزاد کوشید تا ثابت کند که این انسان بالدار، نشان دهنده ی ذوالقرنین ـ که به عقیده ی او همان کورش بزرگ بوده است ـ می باشد.
از آنجا که فرضیه ی وی، با همه ی محبوبیتی که یافته، از پشتیبانی مآخذ تاریخی و باستان شناسی یکسره بی بهره است، ناچاریم در اینجا از مرحله بیرون افتیم و گفتگویی دیگر پیش آوریم…
باید دانست که هیچگونه «مجسمه ای»، آن هم در «استخر» از کورش بر جای نمانده است. البته نقش کمی برجسته ی بالدار «بنای دروازه» در پاسارگاد، رخسار کورش را نشان می دهد، اما بر سر وی تاجی است مصری، که بر دو مار پیچان استوار شده، و هیچگونه بستگی و رابطه ای با «دو شاخ قوچ» ندارد. بال های آن نقش، نماینده ی «فر شاهی» می باشد، و یأجوج نیز از یوئه چی، که قومی بودند در مرزهای باختری چین، و در سده ی دوم ق. م. رو به سوی خاور سرازیر شدند، نمی آید، و مأجوج هم با مغول هیچ پیوندی ندارد.
مولانا آزاد را استاد سامی به پاسارگاد دعوت کرده بودند، اما وی بیمار شد و بدانجا نتوانست رفت، و هرگر آن نقش را ندید. بنابر این تعبیر نادرستی از آن کرد، و نتیجه هایی گرفت که پذیرفتنش بی اندازه دشوار است. با این همه باید افزود که اندیشه و خواست او خدمت به ایران بود، و روانش شاد باد که از مردان بزرگوار بود».
منبع:
زندگی و جهانداری کورش کبیر، علیرضا شاهپور شهبازی، ص 252 ـ 256.
زندگی و جهانداری کورش کبیر ص 252
زندگی و جهانداری کورش کبیر ص 256