مراسم اختتامیه نخستین جایزه داستان های حماسی با پیام تصویری آیت الله جوادی آملی در 13 تیر 1398 در مشهد برگزار شد. قسمت هایی از سخنان ایشان در مورد فردوسی را در اینجا می آوریم:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم
از همه کسانی که در بزرگداشت جایگاه فردوسی تلاش و کوشش کرده اند، حق شناسی می کنیم و…
اگر بزرگانی گفتند:
محیطی چه گویم چو بارنده میغ
به یک دست گوهر به یک دست تیغ
به گوهر جهان را بیاراسته
به تیغ از جهان داد دین خواسته
اگر نظامی و امثال نظامی این گونه از حرف ها را دارند، این ها در کنار سفره بزرگ حکیم اسلامی یعنی فردوسی نشستند، فردوسی مسئله توحید را حماسه ای کرد، مسئله ولایت و امامت و تشیع را حماسه ای کرد، بعد ایران موحد را، ایران اسلامی را در سایه توحید و ولایت زنده نگهداشت.
خیلی ها درباره خدا سخن گفته اند، خدا را به عنوان خالق آسمان و زمین ستوده اند، اما حکیم فردوسی شعری دارد که بزرگ حکیم الهی یعنی صدر المتألهین(رضوان الله تعالی علیهما) که او شعر را در فلسفه راه نداد، چون شعر که از خیالات نشأت گرفته است به عقل راه ندارد، مگر کلام منظومی که مبرهن باشد، دو جا فقط از شعر سخن گفت: یکی از حافظ…
حکیم فردوسی وقتی درباره خدا سخن می گوید، شعری گفته است که حکیم صدر المتألهین در کتاب المبدأ و المعاد از آن شعر با جلال و اکرام یاد می کند و با عظمت یاد می کند و از آن شعر بهره می برد و آن شعر این است:
جهان را بلندی و پستى تویی
ندانم چه ای، هر چه هستى تویی
شکوه این بیت در آن مصرع دوم است، یعنی خدا خالق آسمان است، خالق زمین است، آنچه در آسمان، آنچه در زمین، آنچه بین آسمان و زمین است، مخلوق خداست؛ اما خود خدا چیست؟
راست گفته است، هیچ عقلی درنمی آید، ولی «آن قدر هست که بانگ جرسی می آید».
این «یاء»، «یائ» مصدری است نه «یائ» ضمیر! معنایش این نیست که من نمی دانم تو که هستی، تو هرچه هستی خودت هستی! اگر «یاء»، «یائ» ضمیر بود، این شعر خیلی بلند نبود، ولی «یاء»، «یائ» مصدری است، یعنی تمام حقیقت هستی تویی، اگر تمام حقیقت هستی او، خداست، بقیه آیت اویند، مخلوق اویند، برده اویند، آفریده اویند، این طور نیست که مثل او حقیقت هستی را داشته باشد.
که «یاء»، «یائ» مصدری است نه یای ضمیر «هر چه هستی تویی» که صدر المتألهین از این مصرع دوم «یائ» مصدری استفاده می کند و آن را در المبدأ و المعاد خود با جلال و شکوه یاد می کند.
این مرز حماسی این بزرگ حکیم الهی در توحید است، اما درباره ولایت، درست است که حضرت امیر شعرهای فراوانی گفته شد، اما حماسی اش اندک است، این حکیم فردوسی فردوس جایگاه می خواهد که بگوید:
درست این سخن قول پیغمبرست
که من شهر علمم علیم در ست
اگر مدنیت است، بزرگ درِ این مدنیت ولایت اهل بیت است، تمدن است گام های دوم و سوم و چهارم و پنجم انقلاب است، این است.
الگوی اسلامی و بزرگ ترین تمدن بشری اگر مطرح است، از راه ولایت است، اگر رهبر علی شد، حماسه در آن هست، شهامت در آن هست، بزرگواری و عدل و استدلال و استقلال در آن هست، حماسه تنها در زدن و بریدن نیست.
بُرید و دَرید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست
این بخش نازل حماسه است؛ اما بخش والای حماسه این است که،
درست این سخن قول پیغمبر است
که من شهر علمم علیم در است
اگر مدنیت است، اگر الگوی اسلامی و پیشرفت تمدن است و اگر گام های بعدی است در همین مدنیت است، این علی(صلوات الله و سلامه علیه) که درس مدنیت داد، تنها شهامت علی و پیروزی علی با شمشیر مطرح نبود، وقتی خود حضرت، خود را معرفی می کند این می تواند بزرگ ترین دروازه تمدن بشری باشد…