*بی تردید اسلام در بخشی از احکام میان مسلمان و غیرمسلمان فرق گذاشته. البته این در همه جا نیست. مثلا اگر مسلمان و غیرمسلمانی به دادگاه مراجعه کردند، قاضی حق ندارد در گوش دادن به حرفهای آنها، مطالعه ی پرونده و حتی در احترام گذاشتن، میان آنها فرق گذارد. بله در مواردی فرق می بینیم مثلا گرفتن ربا از غیرمسلمان جایز است نه از مسلمان. یا غیبت کردن غیرمسلمان ایراد ندارد و ...
توضیح:
عموم کسانی که در این وبلاگ طرف بحث من هستند، هموطنهای خود را بر دیگران ترجیح می دهند. اسلام نیز مرزی را پذیرفته و آن «مسلمان بودن» است. همانگونه که شما با مرز جغرافیایی، خودی و غیرخودی دارید اسلام نیز مرز اعتقادی را ملاک خودی و غیرخودی قرار داده. آیا فرق نمی گذاری میان کسی که شما را قبول دارد و کسی که قبول ندارد؟
اگر تبعیض میان انسانها بد است، تبعیض میان هم میهن و غیر هم میهن هم باید بد باشد؛ تبعیض میان نژاد آریایی و غیرآریایی هم باید بد باشد. چرا این خوب است اما آن بد؟
جالب آنکه ترجیح دادن همکیش، اختصاص به اسلام ندارد. فرض کنیم یک زرتشتی بخواهد به کسی کمک مالی کند طبیعی است که همکیش خود را ترجیح می دهد. برهمین اساس، وقتی که ثروتمندی زرتشتی وصیت کرد که اموالش را میان فقرا تقسیم کنند، امام رضا(ع) فرمود: منظور او فقرای زرتشتی بوده است و باید میان آنان تقسیم شود. متن کامل روایت را قبلا آوردیم.
فرض کنیم یک زرتشتی، ریاستی دارد یا صاحب کارخانه است. طبیعی است که در بکارگیری افراد، زرتشتیان را بردیگران ترجیح می دهد مگر اینکه او زرتشتی اسمی باشد و اعتقادی به دین خود نداشته باشد.
هرکس باور داشته باشد که دینش برحق است و بر دیگر ادیان ترجیح دارد، در تلاش است که علاوه بر حفظ و تقویت همکیشان خود، سعی می کند دین خود را نشر دهد و این امری معقول و منطقی است. یکی از ابزارهای اسلام برای تقویت خود، همین فرق گذاشتنهاست.
بنظرم بدور از انصافه که دیگران توقع داشته باشند که اسلام هیچ فرقی میان پیروان خود و دیگران نگذارد.