*فراوان دیده می شود که برای نقد اسلام، به نقد مسلمانان می پردازند. حال آنکه بحث علمی اقتضا دارد در مورد خود دین بحث شود نه پیروان آن.
این نکته در مورد ادیان دیگر نیز مطرح است. ما برای ناحق نشان دادن مسیحیت، با اشاره به استعمارگران و استثمارگران امریکایی و اروپایی، نتیجه نمی گیریم که مسیحیت دینی ناحق است. حتی خوبی مسیحیان نیز دلالت بر حقانیت این دین ندارد. چه بسا آن عده از مسیحیان خوش رفتار تحت تأثیر اموری دیگر بوده اند. در صورتی رفتارهای خوب و بد مسیحیان را به حساب دینشان می گذاریم که دین مسیحی آن رفتار را تأیید کند.
در مورد اسلام و مسلمانان نیز قضیه به همین صورت است. اگر مسلمانی دزدی کرد، حیله زد، دروغ گفت و رفتارهای ناشایست دیگر داشت، برای ناحق نشان دادن اسلام، قابل استناد نیست. بله، اگر آن رفتار را اسلام تأیید کرده باشد و گفته باشد دزدی و حیله گری و دروغ خوب است، حق با منتقدان است. حتی رفتارهای خوب مسلمانان را نیز در صورتی می توانیم ابزاری برای حقانیت اسلام قرار دهیم که این رفتارها ریشه در آموزه های دینی شان داشته باشد.
کسانی که برای کوبیدن اسلام دائم رفتارهای ناشایست مسلمانان در گذشته و حال را به رخ می کشند به این نکته توجه ندارند و گاه خود را به نادانی می زنند. بهرحال نقد مسلمانان یکی از شگردهای فرار از بحث علمی می تواند باشد.