*وسعت سرزمینی که حکومت امام علی(ع) حکومت می کرد بیشتر از بسیاری از پاداشان بوده است. ببینیم این مرد بزرگ تا چه اندازه به مخالفانش میدان داده بود و رفتار او را با پادشاهان مقایسه کنید.
یک) امام على(ع) در حال نماز صبح بود که یکی از خوارج از پشت سر او این آیه را قرائت کرد (و به اصطلاح تکه انداخت): «همانا به تو و آنان که پیش از تو بودهاند، وحى شده که اگر شرک ورزى، کارت تباه خواهد شد و از جمله زیانکاران خواهى بود». (زمر آیه 66)
على(ع) به احترام قرآن سکوت ورزید تا قرائت آیه تمام شد. سپس به قرائت نماز ادامه داد. دوباره آن خارجی همان آیه را خواند و على(ع) نیز سکوت ورزید و پس از آن، به قرائت نماز ادامه داد. بار دیگر آن آیه را خواند. على(ع) سکوت کرد و آنگاه گفت: «شکیبا باش، که وعده خداوند حق است؛ و مبادا آنان که یقین ندارند، تو را بىثبات سازند!». (روم، آیه 61) سپس نماز را ادامه داد. (تهذیب الأحکام: ج 3 ص 35 ح 127؛ المناقب لابن شهر آشوب: ج 2 ص 113)
دو) چون على(ع) در کوفه بر منبر بود که عده ای از خوارج ندا دادند: از آن آشوب، بىتاب شدى و به داورى رضایت دادى و خوارى را پذیرفتى. حکم، تنها از آنِ خداست. و على(ع) مىگفت: در انتظار حکم خدا درباره شما هستم.
آنان مىگفتند: «به راستى، به تو و آنان که پیش از تو بودند، وحى شد که اگر شرک ورزى، کارت تباه خواهد شد و از جمله زیانکاران خواهى بود»! (زمر آیه 66)
على(ع) مىگفت: «شکیبا باش، که وعده خدا حق است؛ و مبادا آنان که یقین ندارند، تو را بى ثبات کنند!». (روم، آیه 61) (مروج الذهب: ج 2 ص 406، أنساب الأشراف: ج 3 ص 128)
سه) روزى على(ع) در میان مردم سخنرانی می کرد. از گوشه مسجد، یکی از خوارج شعار داد: لا حکم الا لله. دیگرى هم برخاست و همان شعار را تکرار کرد. سپس گروهى به همان صورت شعار دادند.
على(ع) گفت: «اللّه اکبر! این، گفتارى حق است اما از آن باطل دنبال می شود. بدانید که تا با ما هستید، سه چیز از آنِ شما خواهد بود: شما را از درآمدن به مساجد خدا براى برپا داشتن یاد او باز نمىداریم؛ و تا با مایید شما را از غنایم بىبهره نمىگذاریم؛ و تا جنگ را آغاز نکنید، با شما نمىجنگیم». سپس به سخنرانی ادامه داد. ( تاریخ الطبری: ج 5 ص 73، السنن الکبرى: ج 8 ص 319 ح 16763)
چهار) امام على(ع) با یارانش نشسته بود که زنى زیبا از کنارشان گذشت. یاران با چشمان خود او را دنبال کردند. امام(ع) گفت: «دیدگان این مردان حریص است. این گونه نگریستن، مایه برانگیختن شهوت است. هر کدامتان چشمش به زنى افتاد که خوشش آمد، باید با زن خود آمیزش کند زیرا آن زن مثل زن خود اوست.»
مردى از خوارج گفت: خداوند، او را در حال کفرش بکشد! چه خوب مىفهمد!
جماعت برخاستند تا او را بکشند. على(ع) گفت: «صبر کنید. پاسخ او، تنها دشنامى است برابر دشنام، یا درگذشتن از گناه». (نهج البلاغة: الحکمة 420، المناقب لابن شهر آشوب: ج 2 ص 113)