*امروز در استخر استاد محمد اسفندیاری را دیدم. او خاطره ای جالب از زبان دکتر علی شریعتی برایم نقل کرد:
در رژیم گذشته در زندان انفرادی بودم که یکباره حسین زاده (شکنجه گر معروف و دارای معلومات نسبتا خوب) وارد شد. با تندی بمن گفت: «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» مگر چه ایرادی دارد؟
دانستم که می خواهد بگوید: با وجود این شعار پرمحتوا چه نیازی به پیامبر شماست؟ به او گفتم: طبق عقل تو کردار نیک این است که الآن من را در زندان کنی اما عقل من می گوید: کردار نیک این است که با تو مبارزه کنم. پیامبر ما آمده بگوید کدامیک از رفتارهای ما نمونه ی کردار نیک است و کدام نیست. اینگونه کلی گویی کردن اهمیت ندارد همه می دانند که پندار و گفتار و کردار نیک، خوب است.
سپس آقای اسفندیاری شعر زیر را خواند:
از کرامات شیخ ما این است
شیره را خورد و گفت شیرین است
آن چه بر رود می رود آب است
آن چه بر چشم می رود خواب است
یک کرامات دیگر هم دارد
برف را دید و گفت می بارد
نمد سبزوار از پشم است
زیر ابروی مردمان چشم است
لینک های مرتبط:
«بی ارزشی شعار زرتشتیان»
هیچستان