*دوستمان عادل، بخشی از شاهنامه را به ما معرفی کرد که در آن، داستان ازدواج بهمن با دخترش همای چهرزاد آمده و نتیجه ی این ازدواج، داراب شد.
پسر بد مر او را یکى همچو شیر
که ساسان همى خواندى اردشیر
دگر دخترى داشت نامش هماى
هنرمند و بادانش و نیک راى
همى خواندندى ورا چهر زاد
ز گیتى بدیدار او بود شاد
پدر در پذیرفتش از نیکوى
بران دین که خوانى همى پهلوى
هماى دلافروز تابنده ماه
چنان بد که آبستن آمد ز شاه
چو شش ماه شد پر ز تیمار شد
چو بهمن چنان دید بیمار شد
چو از درد شاه اندر آمد ز پاى
بفرمود تا پیش او شد هماى
بزرگان و نیک اختران را بخواند
بتخت گرانمایگان بر نشاند
چنین گفت کاین پاک تن چهر زاد
بگیتى فراوان نبودست شاد
سپردم بدو تاج و تخت بلند
همان لشکر و گنج با ارجمند
ولى عهد من او بود در جهان
هم انکس کزو زاید اندر نهان
اگر دختر آید برش گر پسر
ورا باشد این تاج و تخت پدر
چو ساسان شنید این سخن خیره شد
زگفتار بهمن دلش تیره شد ....