*امروز آیت الله شیخ حسن شریعتی نیاسری را در استخر دیدم. صحبت از آتشگاه نیاسر را پیش کشیدم اما ایشان در مورد غار ویس واقع در جوار آتشگاه صحبت کرد. غاری بسیار طویل که قدمت آن را دو هزار سال تخمین زده اند. وی گفت:
پنجاه، شصت سال پیش، چند نفری با چراغ بادی (فانوس) وارد این غار شدیم. آنجا انشعاب ها و راه های متعدد دارد. شاخه های درخت را با خود به غار بردیم و در جاهایی که چند راه می شد، تکه ای را می گذاشتیم تا موقع بازگشت، راه را گم نکنیم. هفت ساعت غارپیمایی کردیم اما به انتها نرسیدیم و ناچار برگشتیم.
در غار آثاری حکایت از دست ساز بودن آنجا داشت. چاه هایی بود که با سنگ آسیاب آنها را پوشانده بودند. هوایی بسیار مطبوع داشت و از نظر تنفس هیچ مشکل نداشتیم و حتی چند بار باد، چراغ بادی ما را خاموش کرد.
از غار که خارج شدیم، چند نفر را با تجهیزات مثل چراغ قوه و لباس مخصوص دیدیم. آنها نیز برای دیدن غار آمده بودند. از آنها در مورد دیدارشان از آنجا پرسیدم. آن زمان با روحانیت برخورد خوبی نداشتند. با کم اعتنایی با ما برخورد کردند. پس از قدری صحبت معلوم شد آنان با تجهیزاتشان یک سوم مسیری را که ما طی کرده بودیم، نرفته اند. وقتی این را دانستند با ما خیلی صمیمی شدند. احتمالا آنان از مسیری دیگر غار را پیموده بودند.
ساکنان نیاسر به این غار «سوراخ رئیس» می گفتند. در رژیم سابق یکی از رئیس های مهم منطقه، دیداری از آنجا داشت. با دیدن سوراخ ورودی غار، از اهالی در مورد آن می پرسد، اهالی حیا می کنند که اسم آنجا را بگویند. با اصرار او، می گویند: اینجا «سوراخ رئیس» است. وی می خندد و می گوید: سوراخ ما به این گشادی نیست!
منظور از سوراخ رئیس این بود که این سوراخ یا غار از بس بزرگ است رئیس سوراخ های دیگر است.