*است، با اعتقادی راسخ تر به دستورهای اسلام پایبند است. او می نویسد:
دوستم در خانواده ای غیر مذهبی به دنیا آمد البته پدرش نماز می خواند. از بچگی بسیار باستان گرا و طرفدار کورش و زرتشت بود. در کلاس اول راهنمایی با خواندن کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی از اسلام هم خوشش آمد ولی مذهبی نبود و از شریعتی دفاع می کرد.
در دوران دبیرستان مدتی تحت تأثیر تبلیغات مسیحیان از طریق ماهواره قرار گرفت و بعد از مدتی منکر الهی بودن کل ادیان شد اما گرایش شدید به زردشت به خاطر عرق ملی، در او شعله داشت. در این دوران، احکام مذهبی را کهنه و ویژه ی کهنسالان می دانست.
بنا به گفته ی او، در دوره ی انکار ادیان دچار بحران هویت، تضاد، افسردگی و هوس بازی شد؛ به گونه ای که همواره به جنس مخالف، نظر سوء داشت و...
در این گیر و دار خود را یک انگل هوس باز یافت. در تنهایی و با تدبر شروع به خواندن قرآن کرد. او به این نتیجه رسید که اسلام تنها راه نجات است؛ چون به نظر او فقط در اسلام است که تمام اعمال انسان برای خدا باید باشد و در حال حاضر به شدت مذهبی شده و نه تنها نمازهای واجب از او فوت نمی شود بلکه با عشق و علاقه به بسیاری از نمازهای مستحبی تقید دارد و رفتارهای ناشایست را ترک کرده است و...
لینک مرتبط:
از زرتشتی به حوزه ی علمیه