*برخی افراد ـ از روی ناآگاهی یا عناد ـ مسلمانان را انسان هایی عقب مانده از نظر علمی می دانند. جملاتی از دکتر عبدالحسین زرینکوب:
«وقتی طب از دست سریانی ها به دست مسلمین افتاد تحقیق و مطالعه در آن جنبه ی جدی تر و دقیق تر گرفت. به جای رساله های کوتاه علمی که معمول سریانی ها بود، دائرةالمعارف های جامع طبی به وسیله ی مسلمین تألیف شد.» (کارنامه ی اسلام، ص 52)
«مسلمین در بعضی رشته های طب تحقیقاتی کردند که بی سابقه بود؛ چنان که درباره ی جذام ظاهراً اولین تحقیقات به وسیله ی آنها شد. فرق بین آبله و سرخک را اول بار آنها ملتفت شدند. درباره ی مامائی و قابلگی خیلی بیش از یونانی ها مطالعه کردند. همچنین در استعمال بعضی ادویه و پاره یی وسائل معالجه سابقه ی آنها محقَّق است... بعضی معالجات آنها در امراض جسمانی یا روحانی ابتکاری بود.» (کارنامه ی اسلام، ص 55)
«طب اروپا، دین زیادی به طب اسلامی دارد.» (کارنامه ی اسلام، ص 56)
«جبر و مقابله را اولین بار مسلمین وارد نظام علمی کردند. همچنین استعمال جبر در هندسه و بالعکس به وسیله ی مسلمین انجام یافت و این امر نیز در بسط هندسه ی تحلیلی تأثیر بسزائی داشت.» (کارنامه ی اسلام، ص 66)
«در تمام قرون وسطی، پیش رفت ریاضیات در واقع به نبوغ ریاضی مسلمین مدیون بود.» (کارنامه ی اسلام، ص 66 ـ 67)
«در نیمه ی اول قرن پانزدهم میلادی که مسلمین با مشکل ترین مسائل هندسه دست و پنجه نرم می کردند، معادلات درجه ی سوم جبری را به کمک مقاطع مخروطی حل می کردند و در مثلثات کروی تحقیقات ارزنده انجام می دادند، در اروپا تحقیقات ریاضی از حساب تقویم و طرز به کار بردن چرتکه ـ که غالباً در سطح حوائج روزانه بود ـ در نمی گذشت.» (کارنامه ی اسلام، ص 67)
«مسلمین در استخراج معادن، در ساختن رنگ، در آب دادن فولاد، در تهیه ی چرم و کاغذ و در ساختن اسلحه طی قرن های دراز تفوق خود را بر دنیای غرب حفظ کردند.» (کارنامه ی اسلام، ص 74)
«در جغرافیا، هم وسعت عرصه ی تحقیقات مسلمین خیلی بیش از یونانی ها بود و هم شور و توفیق آنها و از حیث وسعت قلم رو و دقت مواد حاصله هم، علم جغرافیا در نزد مسلمین به مراتب از آنچه نزد یونانی ها بود پیش تر رفت.» (کارنامه ی اسلام، ص 76)
«مسلمین در تاریخ کتاب های بسیار زیادی به وجود آوردند و هیچ قومی قبل از شروع عصر جدید در این رشته به پایه ی مسلمین نرسیده بود.» (کارنامه ی اسلام، ص 86 ـ 87)
«کار مورخین اسلام در مقایسه با کار قدماء یونان و روم ـ شاید با چند استثنا ـ و مخصوصاً در مقایسه با کار مورخین اروپا در قرون وسطی و حتی بعد از آن شایسته ی تحسین و اعجاب است.» (کارنامه ی اسلام، ص 87)
«غلط مشهوریست که گفته اند: فلسفه ی اسلامی چیزی نیست جز نقل فلسفه ی یونانی به عربی. حقیقت آنست که آنچه فلسفه ی اسلامی خوانده می شود التقاطی محض نیست، جنبه ی ابتکار و اصالت نیز دارد. از لحاظ غایت و حاصل، حاکی از یک مرحله ی اساسی است در طریق تحقیقات فلسفی که به هر حال هرگز در جایی متوقف نمی شود و فردا هم مثل امروز در حرکت و ترقی خواهد بود.» (کارنامه ی اسلام، ص 18)
«که گفت که در اسلام دین را با هنر سازگاری نیست؟ برعکس، این هر دو با یک دیگر ملاقات می کنند و آن هم در مسجد. خدای اسلام ـ الله تعالی ـ نه فقط رحیم و حکیم است بلکه جمیل هم هست.» (کارنامه ی اسلام، ص 144)
«اهمیت میراث اسلامی نه به علم و صنعت آن محدود شد، نه به فلسفه و عرفان آن. ادب اسلامی نیز از همان تنوع و نشاط حیاتی بهره یافت که علم و فلسفه ی اسلامی را بلندآوازه کرد. در سراسر این ادب، نفوذ قرآن محسوس بود، هم در اسلوب بلاغت هم در قصه ها و مواد و هم در فکر و اخلاق. از این روست که این ادب ارزنده را به هر زبانی که هست ـ خواه عربی و خواه فارسی، خواه ترکی و خواه سندی ـ جز ادب اسلامی نمی توان خواند.» (کارنامه ی اسلام، ص 159)
«این میراث علمی عظیم مسلمین، هم از حیث وسعت موجب اعجاب است هم از لحاظ دقت.» (کارنامه ی اسلام، ص 68)