در فیسبوک صفحه ای دارم با عنوان «گفت و گو با زرتشتیان». آنجا دنبال بحث نیستم بلکه تنها آغاز مطالب این وبلاگ را می گذارم و بازدیدکنندگان برای خواندن ادامه ی مطالب، وارد این وبلاگ می شوند.
چند شب پیش خانم جوانی در گفتگویی که در فیسبوک با من داشت، اظهار داشت که قبلا از اسلام فاصله گرفته بوده و با مطالعه این وبلاگ، دوباره باز گشته است. گزیده ی گفتگویم با خانم ط:
فاطمی: سلام. می شه دلیل اینکه درخواست دوستی در اینجا دادید بدونم؟
ط: سلام. علاقه به آیین کهن کشورم.
فاطمی: حال که علاقه دارید حتما وبلاگم یا صفحه ام در فیسبوک رو ورانداز کنید و قسمتهای مورد علاقه رو بخونید.
ط: اگه واقعا حقیقت داشته باشه این مطالب که در صفحه ی شماست من واقعا ممنونم از معرفی این وبلاگ.
دو ماه بعد
فاطمی: گویا شما علاقمند بودید که با دین زرتشتی آشنا بشید. در وبلاگم رفتید در این مورد بخونید؟
ط: بله. البته کمی آشنا بودم میخواستم بیشتر بشناسم. وبلاگ شما به من خیلی کمک کرد. من از شما ممنونم. ولی یه سوال: چرا گفتگو با زرتشتیان رو انتخاب کردید؟
فاطمی: چند سال پیش معنای یک لغت قدیمی فارسی را از یک زرتشتی از طریق اینترنت پرسیدم و بحثمون به بحثهای اعتقادی کشیده شد. دیگران هم از او خواستند دفاع کنن و بحثم با دیگران نیز کشیده شد. بعد از قدری بحث، متوجه شدم خیلی ضعیف هستند تا اینکه وبلاگی در این خصوص راه انداختم و تا حالا ادامه داره.
نتیجه ی جالبی که از این بحثها گرفتم اینه که خودم اعتقادم به اسلام روز بروز بیشتر شد چون ایراداتی که اونها می گرفتند واقعا خیلی ضعیف بود و نمی تونن ایراد جدی به اسلام وارد کنند اما در عوض از همه نظر دین زرتشتی پر از ایراده.
ط: یه دوست داشتم زرتشتی بود اهل کرمان باهاش زیاد آدریان می رفتم از بعضی چیزها تو دینشون خوشم اومد ولی وقتی سوال میکردم جواب قانع کننده نمیداد. تا اینکه با شما آشنا شدم و جواب بعضی از سوال هارو گرفتم.
فاطمی: می شه بپرسم از چه جهت از وبلاگ استفاده کردید؟
ط: مطالبی که توش بود رو خوندم. من داشتم به اشتباه از اسلام دور میشدم این باعث ناراحتی خانواده شده بود. وبلاگ شما خیلی بهم کمک کرد.
فاطمی: خوشحال شدم از این سخن شما.
ط: من یه روز رفتم پیش ... (موبد ارشد زرتشتیان) یعنی این آقا عقل کل بود دو تا سوال پرسیدم این قدر بد برخورد کرد که پشیمون شدم از رفتنم.
فاطمی: بعضی آدما وقتی کم میارن، بداخلاقی می کنن. البته من نمیدونم بحث شما چی بوده.
ط: زمانی که از دین خودم فاصله گرفته بودم چند بار خواب دیدم که دارم کعبه را طواف میکنم ولی هرچه نزدیک میشم کعبه ازم دور میشه. این خواب رو چند بار دیدم.
فاطمی: جالبه. مخصوصا وقتی خواب تکرار شده.
و...
یادآوری
بعد از درج گفتگوی بالا در اینجا، خانم ط پیام زیر را در فیسبوک برایم گذاشت:
بقیه خوابم این بود: خیلی ترسیده بودم که یه خوابو چند بار می دیدم. با آبجی بزرگم در میون گذاشتم. اونم با دفتر یکی مجتهدین تماس گرفت و موضوع رو گفت. اون آقا کلی با من صحبت کرد بعد توبه کردم و از راه کجی که رفته بودم برگشتم. الآن نمازم قضا نمیشه. با دعای کمیل و زیارت عاشورا به آرامش می رسم. آرامشی که هیچوقت تو دین ... پیداش نکردم. آب در کوزه بود و من تشنه لب بودم.