برخی منتقدان به اسلام، به گونه ای قوانین جزایی سخت در اسلام را مورد انتقاد قرار می دهند و چنان از عصر هخامنشیان تجلیل می کنند که گویی مجازاتهای سنگین، مخصوص اسلام است و در عصر طلایی هخامنشی چنین احکامی نبوده. به نظر می رسد نه می توان گفت: همیشه مجازات بد است و نه می توان گفت: همیشه خوب. نه می توان همه جا کشتن را بد دانست و نه همه جا خوب. امور دیگر نیز همینطور. بلکه هرچیزی بجای خویش نیکوست.
نوشته ای از دوستمان امید به دستمان رسید که در آن گوشه ای از قوانین کیفری و برخی مجازاتها در دوره ی هخامنشی را به اختصار بیان کرده است.
1. امید:
در عهد هخامنشی قضاوت و داوری زیر نظر شاه انجام می گرفت. مغان و پیشوایان مذهبی مجری قانون و مسئول صدور احکام بودند. مغها نزد ایرانیان از فرزانگان بشمار می رفتند بطوری که حتی کسی پیش از آموختن تعالیم مغان به پادشاهی نمی رسید. تمام قدرت و اختیارات منجمله امر قضاوت زیر نفوذ شاه بود. شاه امر قضاوت و انتخاب قضاوت را به یکی از دانشمندان سالخورده واگذار می کرد. محاکم به دو دسته عالی و محلی تقسیم می شدند. محاکم عالی از هفت قاضی تشکیل می شد.
قوانین توسط کاهنان وضع می گردید. محاکمات از روند خاصی پیروی می کرد که یکی از روندها پیشنهاد سازش از طریق داوری بوده با افزایش حجم امور قضایی گروه خاصی بنام سخنگویان قانون (وکیل امروزی) پیدا شدند که مردم را در کارهای قضایی راهنمایی و ارشاد می کردند روندهای دیگر محاکمات یکی سوگند دادن و اجرای احکام الهی بود. البته پادشاهان از اختیارات بی حد و حصری برخوردار بودند آنان در تعیین نوع مجازات و میزان آن هیچ محدودیتی نداشتند. شاه مافوق قانون بود و محدود به صلاحیت خاصی نبوده است عملکرد شاه ناشی از قدرت قانونی بود که تصور می کردند او از جانب خداوند قانون وضع می کند و خود وی نیز اجرا می کند.
قوانین اقوام پارس و ماد با سایر قوانین مملکت و بقیه اقوام متفاوت بوده است ولی به جهت شباهتهای فرهنگی بین قوم پارس و ماد نقاط مشترک زیادی بین این دو ملت وجود داشته است ولی در سایر ممالک به جهت تفاوتهای فرهنگی بارز قوانین مختلف نیز حاکم بوده است که شباهتی به دو قوم فوق نداشته است
عدالت کیفری در زمان هخامنشیان توسط محاکمی که تصدی آن را سران طبقات جامعه تشکیل می دادند اجرا می شده مبنای آراء آن بر اساس عرفهای قدیمی بوده است به این دسته از مقررات «داتا» می گویند. (همان جیزی که در حقوق کامن لاوی امروزی به عرف معروف است.) دادگاههای رسمی دیگری نیز وجود داشتند که داوران آنها به «داته برا» مرسوم بودند این قضاوت مستقیم از طرف پادشاه منصوب می شدند و این شغل مورثی بوده است. هر چند که پادشاهان سلسله هخامنشی امثال کورش و داریوش صرف نظر از ویرانگریها و کشتارهایی که در حملات بی رحمانه خود بر جای گذاشته بودند خود را مدعی اجرای عدالت و مأمور «اهورامزدا» برای انجام این امر مهم می دانستند و چنین وانمود می کردند که اجرای عدالت در جامعه و احقاق حقوق مردم بدون داشتن یک سلسله قوانین و مقرارت اجتماعی میسر نیست.
ویل دورانت احکام کیفری در عهد هخامنشی را اینطور بیان می کند:
بزھھای کوچک را با شلاق زدن - از پنج تا دویست ضربه - کیفر می دادند: ھر کس سگ چوپانی مسموم می کرد، دویست ضربه شلاق مجازات داشت، و ھر کس دیگری را بخطا می کشت، مجازاتشنود ضربه تازیانه بود. برای تأمین حقوق قضات غالباً، به جای شلاق زدن، جریمة نقدی گرفته می شد و ھر ضربة شلاق را با مبلغی معادل شش روپیه مبادله می کردند. گناھھای بزرگتر را با داغ کردن، ناقص کردن عضو، دست و پا بریدن، چشم کندن، یا به زندان افکندن و کشتن مجازات می کردند.
قانون، کشتن اشخاص را در برابر بزه کوچک، حتی بر شخص شاه، ممنوع کرده بود، ولی خیانت به وطن، ھتک ناموس، لواط، کشتن، استمناء، سوزاندن یا دفن کردن مردگان، تجاوز به حرمت کاخ شاھی، نزدیک شدن با کنیزکان شاه یا نشستن بر تخت وی، یا بی ادبی به خاندان سلطنتی، کیفر مرگ داشت. در این گونه حالات، گناھکار را ناچار می کردند که زھر بنوشد یا او را به چھار میخ می کشیدند یا به دار می آویختند (در حین دار کشیدن، معمولا سر مجرم به طرف پایین بود) یا سنگسارش می کردند یا جز سر، تمام بدن او را در خاک می کردند یا سرش را میان دو سنگ بزرگ می کوبیدند. در این دوره خیانت به وطن و ارتباط با کنیزان شاه با مجازات سنگسار روبرو می شده است.
در مورد جرائمی که نسبت به امنیت کشور یا مقام سلطنت به وقوع می پیوست خود پادشاه قضاوت می کرد وحکم قطعی را می داد و این حکم قابل تجدید نظر نبوده. به عنوان مثال دربند چهاردهم کتیبه بیستون داریوش می گوید: «با اراده اهورامزدا لشگر من به لشگری که از من برگشته بود فائق آمد چیتر را گرفته نزد من آوردند. من گوشها و بینی او را بریدم، چشمان او را درآوردم، او را به درب قصر من غل و زنجیر کردند، تمام مردم او را دیدند و بعد به امر من او را در آربل(اربیل) مصلوب کردند.
در بند سی ودوم کتیبه بیستون: داریوش شاه گوید: پس از آن فرورتیش با سواران کم گریخت. به سرزمین ری نام در ماد از آن سو روانه شد. من سپاهی دنبال او فرستادم. فرورتیش اسیر شد و به سوی من اورده شد. من هم بینی، دو گوش و زبان او را بریدم و یک چشم او را کندم. بسته به دروازه من نگاهداشته شد. همه او را دیدند پس از ان او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته او بودند آنها را در همدان درون دژ آویزان کردم.
نوع دیگری از مجازات جزای نقدی بود. مبنای جزای نقدی عموماً جرائم غیر عمدی که بار مالی داشت اعمال می شده است. در این نوع بعضا اموال گناهکار به نفع دولت مصادره می شد.
منابع:
ویل دورانت / مشرق زمین /404
محمد حسین، تاریخ حقوق ایران قبل از اسلام
حسن پیر نیا/تاریخ مفصل ایران باستان/ج دوم/چاپ اول
آئین دادرسی کیفری، جلد اول
مقدمه ای بر نظام کیفری ایران باستان، چاپ اول سال 1380 / محمد باقر کرمی
2. محمد:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
قسمتی از کتاب تاریخ ایران تالیف ژنرال سرپرسی سایکس . ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی . صفحات 680 و 681
..... سپس ایرانیان به لشگر عرب حمله ور شدند . چون فتح تا مدتی به نوبت از طرفی نصیب طرف دیگر می شد . خالد از این پافشاری ایرانیها در خشم شده قسم یاد کرد که از خون دشمن نهر قرمزی جاری کند .
بالاخره مسلمانان فاتح در آمده و سردار عرب برای ایفای قسم وحشیانه خود تمام اسرا را جمع کرده و همه را مانند گوسفند قصابی ذبح نمود . تا این حد که گندم سپاه فاتح از نهری آسیا می شد که آب آن از خون قرمز بوده است .
حوادث و اتفاقات بعد از جنگ قادسیه این تجربه تلخ ثابت کرد که خون ریز ترین شاهان ایرانی به مراتب مهربان تر بودند از سرداران عرب مهاجم .
و نویسنده ای که چنین بی پروا بر بزرگان ایران زمین می تازد . به یقین نژاد و فر ایرانی ندارد . چنانکه حکیم طوس می فرماید .
گر او بفکند فر و نام پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
3. محبوبه ص:
یه سوال!
مگه الان مجازات لواط و خیانت و جاسوسی به وطن اعدام و دار نیست!؟
الان تو ایران هنوز هم سنگسار میکنن.شلاق هم میزنند.
حرفتون اصلا منطقی نیست/
4. فاطمی:
نگفتیم مجازات نباید باشه. اتفاقا مجازات مجرمان لازم و ضروریه و الا سنگ روی سنگ بند نمیشه. نمی دانم هدف نویسنده مطلب فوق (امید) چه بوده. شاید ایشان خواسته نشان دهد که مجازات به اسلام اختصاص نداره حکومتهای دیگر بلکه همه ی حکومتها مجازات مجرمان را دارند. اگر حکومتی یافتید که در آن مجازات نباشد، آن حکومت را باید زیر سوال برد مگر مجرمی در آن سرزمین وجود نداشته باشد.
5. امید:
خانم محبوبه مطالب فوق دارای منابع هست. این مطالب گذیده ای از نوشته های تاریخ نگاران بنامی چون ویل دورانت و استاد پیرنیا می باشد. کتیبه بیستون هم گواه بر شیوه مجازات و تعامل با اسرا. پیشنهاد می کنم کتیبه سه زبانه بیستون را مطالعه کنید.
قوانیین جزائی و کیفری بعد از قانون حمورابی در تمام ادوار تاریخ وضع می گردید. بسیاری از مجازات های اسلام مطابق است با ادیان یهودی و مسیحی. اسلام نیز برخی از مجازات ها را مفید دانست و از ان استفاده کرد . برخی را تعدیل کرد و به عدالت رسانید . و برخی از مجازاتهای ظالمانه و نا حق را بکلی منسوخ کرد..
به عنوان مثال نشستن بر جایگاه شاه که حکمش مرگ بود..
یا اینکه شکنجه کردن محکومان و بریدن اعضای بدن انها که در اسلام جائز نیست. اگر شخصی در هر مقام و منصبی که باشد به صورت یک محکوم به اعدام سیلی بزند باید دیه بپردازد.
بله حکم لواط و زنا هم در قانون حمورابی هم در قانون یهود وهم در تمدن های پارس و بین النهرین سنگسار و مرگ است .در اسلام نیز همین حکم استفاده میشود. ولی شیوه دادرسی و اثبات جرم در اسلام متمایز است . در واقع راه توبه نیز برای گناه کار وجود دارد. با این حال نظر شما کاملا محترم..
6. غزال:
خوب همه این مجازاتها منصفانه بوده مگه هیچ مجازات دور از انصاف در اون میبینید؟؟؟؟
حتما به این قسمت که اگر کسی با دربار و شاه مخالفت میکرد مجازاتش مرگ بود ایراد میگیرید؟
ولی الان هم که همینطوره حتی زمان ظهور اسلام هم این جنگها به دلیل مخالفت با اسلام بوده پس هیچکدام غیر منصفانه نبوده
7. یک ایرانی:
درود.قطعا در زمان هخامنشیان مغ ها هیچگونه دخالتی در قضاوت نداشته اند .در نوشته های هیچیک از تاریخ نوسان یونان باستان ازجمله هرودوت استرابون بلوتارک اشاره ای به این موضوع نیست و هخامنشیان در کل نسبت به مذهب ودین تساهل داشتند و در کار حکومت دخالتی نمیدادند.6 یا 7 قاضی ارشد کارهای قضایی مهم را در مرکز انجام میدادند کار قضاوت را فقط به بیرمرد ها (بالای 50 سال) میسبردند .کارهای قضایی هر منطقه معمولا در همان محل و بر اساس قوانین همان مردم انجام میشد چندان که از لوحه بابل بدست امده که کمبوجیه و نایبش معاملات خود را براساس قوانین بابلی انجام داده است این همان چیزی است که در فلسطین و مصر هم مشاهده میشود.(این یعنی احترام به نظر و قوانین اقوام و ملل تابعه).هرودوت میگوید بارسیان هیچگاه فردی را که برای بار اول جنایت کرده اعدام نمیکنند حتی خود شاه هم بار اول به کسی حکم اعدام نمیدهدو این فقط از خصوصیات بارسیان هست.در مجازات افراد خوبی و بدی را باهم میسنجند.چه بسا فرد گناهکار را بواسطه خدماتی که کرده میبخشند.در مجازات قاضی که برخلاف حق رای دهد بسیار شدید عمل میکردند چندان که اردشیردوم یک قاضی را که به ناحق حکم میداد اعدام کرد و بوستش را کنده بر کرسی قضاوتش کشیدند و منصبش را به بسرش دادند تا همیشه جلو دیدش باشد که فرجام حق کشی چیست.استرابون میگوید بچه ها را در سنین کودکی به تماشای محکمه میبرند تا با قوانین و نحوه اجرایشان اشنا شوند.اما زمانی میتوان جامعه ای را عدالت محور نامید که قوانین در ان اجرا شود به عبارتی اجرای صحیح و بیملاحظه قوانین بطور یکسان برای همگان شرط است و این چیزی است که ایران باستان میتواند به خود ببالد یعنی غیر قابل تغییر بودن اجرای قوانین بارسها .در کتاب مقدس عهد عقیق کتاب عزرا میاید:.... مگر قانون ماد است که تغییر نکند.اما در رابطه با خشن بودن نوع مجازات ها به قول یک نویسنده اروبایی با انصاف که مانند ویلدورانت مغرض نیست و ایرانیان را به دیده حقارت نمینگرد:این نوع مجارات ها خشن هست اما قطعا به ایران تنها اختصاص ندارد و در کل جهان تنها از اواخر قرن 18 میلادی و با مطرح شدن حقوق بشر هست که تعدیل میابد.
8. سیروس:
حتما شما میگویید داریوش بزرگ در بیستون باید با دشمنانی که قصد نابودی ایران را داشتند با مسالحه رفتار میکرد حالا من به شما میگویم اگر کسی قصد نابودی شما را داشته باشد با او به مدارا رفتار می کنید حال میدانید که بعد از هخامنشیها مقدونیها سوسمارخورها و 1800 سال بعد از انها مغولها چه وحشی بازیهایی انجام دادند