*یک) براى امام على(ع) از بصره، از طریق غوّاصى دریا هدیه اى آوردند که قیمت آن معلوم نبود. دخترش امّ کلثوم به وى گفت: اى امیر مؤمنان! آیا به عنوان زینت به من مى دهى تا به گردن آویزم؟
فرمود: «اى ابو رافع! آن را در بیت المال قرار ده. چنین کارى ممکن نیست، مگر آن که هیچ زن مسلمانى نماند، جز آن که مانند آن را داشته باشد».
دو) على بن ابى رافع می گوید: من خزانه دار على بن ابى طالب(ع) و نویسنده وى بودم و در بیت المالش، گردنبندى مروارید بود که در جنگ بصره به دست آورده بود.
دختر على بن ابى طالب(ع)، نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیده ام در بیت المالِ امیر مؤمنان، گردنبندى از مروارید است که در اختیار توست. دوست دارم آن را به من عاریه دهى، تا در ایّام عید قربان، خود را بدان بیارایم.
پیغام دادم: اى دختر امیر مؤمنان! به عنوان عاریه اى ضمانت شده که باید برگردد؟
گفت: بلى؛ عاریه اى ضمانت شده که پس از سه روز، برمى گردد.
آن را به وى دادم.
امیر مؤمنان، آن را نزد او یافت و شناخت و پرسید: «این گردنبند از کجا در اختیار تو قرار گرفته است؟»
گفت: از على بن ابى رافع، خزانه دار بیت المال امیر مؤمنان، عاریه گرفتم تا در ایّام عید، به عنوان زینت، از آن استفاده کنم و سپس آن را بازگردانم.
امیر مؤمنان، به دنبال من فرستاد و نزد او رفتم. به من فرمود: «اى فرزند ابو رافع! به مسلمانان خیانت مى کنى؟!»
گفتم: به خداوند پناه مى برم از این که به مسلمانان، خیانت ورزم.
فرمود: «چگونه به دختر امیر مؤمنان، گردنبندى را که در بیت المال مسلمانان بوده است، بدون اجازه من و بدون رضایت آنان، عاریه دادى؟».
…فرمود: «امروز، آن را برگردان، و مبادا چنین کارى از تو تکرار شود و گرفتار کیفر من شوى!».
سپس فرمود: «سوگند مى خورم که اگر دخترم آن گردنبند را به طریقى جز عاریه ضمانت شده که باید بازگردد، گرفته بود، نخستین زن هاشمى بود که دستش را به سبب سرقت، قطع مى کردم».
گوید: این سخن به دخترش رسید و به پدر گفت: اى امیر مؤمنان! من دختر تو و پاره تن تو هستم. چه کسى از من سزاوارتر است به پوشیدن آن؟
امیرمؤمنان به وى فرمود: «اى دختر على بن ابى طالب! از حق، کناره مگیر. آیا همه زنان مهاجران، در این عید، با چنین گردنبندى خود را مى آرایند؟».
پسر ابو رافع گوید: گردنبند را از دختر على(ع) گرفتم و به جایش برگرداندم.
متن عربی احادیث
یک) بُعِثَ إلَیهِ [عَلِیٍّ(ع) ] مِنَ البَصرَةِ مِن غَوصِ البَحرِ بِتُحفَةٍ لا یُدرى ما قِیمَتُها، فَقالَت لَهُ ابنَتُهُ امُّ کُلثومٍ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، أتَجَمَّلُ بِهِ ویَکونَ فی عُنُقی؟ فَقالَ: یا أبا رافِعٍ، أدخِلهُ إلى بَیتِ المالِ؛ لَیسَ إلى ذلِکَ سَبیلٌ حَتّى لا تَبقَى امرَأَةٌ مِنَ المُسلِمینَ إلّا ولَها مِثلُ ذلِکَ! (الاختصاص: ص 151)
دو) عن علیّ بن أبی رافع: کُنتُ عَلى بَیتِ مالِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ(ع) وکاتِبَهُ، وکانَ فی بَیتِ مالِهِ عِقدُ لُؤلُؤٍ کانَ أصابَهُ یَومَ البَصرَةِ، قالَ: فَأَرسَلَت إلَیَّ بِنتُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ(ع).
فَقالَت لی: بَلَغَنی أنَّ فی بَیتِ مالِ أمیرِ المُؤمِنینَ(ع) عِقدُ لُؤلُؤٍ وهُوَ فی یَدِکَ، وأنَا احِبُّ أن تَعیرَنیهِ أتَجَمَّلُ بِهِ فی أیّامِ عیدِ الأَضحى، فَأَرسَلتُ إلَیها: عارِیَّةً مَضمونَةً مَردودَةً یا بِنتَ أمیرِ المُؤمِنینَ؟
فَقالَت: نَعَم، عارِیَّةً مَضمونَةً مَردودَةً بَعدَ ثَلاثَةِ أیّامٍ، فَدَفَعتُهُ إلَیها. وإنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ(ع) رَآه عَلَیها فَعَرَفَهُ.
فَقالَ لَها: مِن أینَ صارَ إلَیکِ هذَا العِقدُ؟
فَقالَت: استَعَرتُهُ مِن عَلِیِّ بنِ أبی رافِعٍ خازِنِ بَیتِ مالِ أمیرِ المُؤمِنینَ لِأَتَزَیَّنَ بِهِ فِی العیدِ ثُمَّ أرُدَّهُ.
قالَ: فَبَعَثَ إلَیَّ أمیرُ المُؤمِنینَ(ع) فَجِئتُهُ.
فَقالَ لی: أ تَخونُ المُسلِمینَ یَابنَ أبی رافِعٍ؟!
فَقلُتُ لَهُ: مَعاذَ اللّهِ أن أخونَ المُسلِمینَ!
فَقالَ: کَیفَ أعَرتَ بِنتَ أمیرِ المُؤمِنینَ العِقدَ الَّذی فی بَیتِ مالِ المُسلِمینَ بِغَیرِ إذنی ورِضاهُم؟!
فَقُلتُ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، إنَّهَا ابنَتُکَ وسَأَلَتنی أن اعیرَها إیّاهُ تَتَزَیَّنُ بِهِ؛ فَأَعَرتُها إیّاهُ عارِیَّةً مَضمونَةً مَردودَةً، فَضَمِنتُهُ فی مالی، وعَلَیَّ أن أرُدَّهُ سَلیما إلى مَوضِعِهِ.
قالَ: فَرُدَّهُ مِن یَومِکَ، وإیّاکَ أن تَعودَ لِمِثلِ هذا فَتَنالَکَ عُقوبَتی! ثُمَّ قالَ: اولی «5» لِابنَتی لَو کانَت أخَذَتِ العِقدَ عَلى غَیرِ عارِیَّةٍ مَضمونَةٍ مَردودَةٍ لَکانَت إذاً أوَّلَ هاشِمِیَّةٍ قُطِعَت یَدُها فی سَرِقَةٍ.
قالَ: فَبَلَغَ مَقالَتَهُ ابنَتَهُ، فَقالَت لَهُ:
یا أمیرَ المُؤمِنینَ، أنَا ابنَتُکَ وبَضعَةٌ مِنکَ، فَمَن أحَقُّ بِلُبسِهِ مِنّی!
فَقالَ لَها أمیرُ المُؤمِنینَ(ع): یا بَنتَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ! لا تَذهَبِنَّ بِنَفسِکِ عَنِ الحَقِّ، أکُلُّ نِساءِ المُهاجِرینَ تَتَزَیَّنُ فی هذَا العیدِ بِمِثلِ هذا؟!
قالَ: فَقَبَضتُهُ مِنها ورَدَدتُهُ إلى مَوضِعِهِ. (تهذیب الأحکام: ج 10 ص 151 ح 606)