*در تاریخ 4 آبان 1357:
«اینکه مى گویند «انوشیروان عادل» این از اساطیر است! یک مرد ظالم سفاکى بوده است، منتها شاید پیش سلاطین دیگر وقتى گذاشتند، به او گفتند عادل! و الّا کجایش انوشیروانْ عادل بوده است؟!» (صحیفه امام، ج 4، ص 161)
در تاریخ 28 بهمن 1357:
«ایران ما تقریباً بعد از اینکه زیر یوغ 2500 سال سلطنت بوده… و همه سلاطین بى استثنا- تقریباً بى استثنا- مردم خونخوارى بودند، حتى آنهایى که به عدالت معروفند. کسانى که اهل تاریخ هستند مى دانند که همان «انوشیروان عادل» چه آدمى بوده است و چه آدم ظالمى بوده است.» (صحیفه امام، ج 6، ص 173)
در تاریخ 4 مهر 1358:
«همان که معروف به «انوشیروان عادل» است وقتى ظلمهایش را تاریخ مى گوید روى تاریخ را سیاه کرده.» (صحیفه امام، ج 10، ص 118)
در تاریخ 9 آذر 1364:
«انوشیروان به خلاف آن چیزهایى که به واسطه شعرا و به واسطه درباریهاى آن وقت و موبدان دربارى آن وقت درست کردند، یکى از ظالمهاى ساسانیان است، و دنبال او یک حدیثى هم جعل شده است، و به حضرت رسول(ص) نسبت داده شده که: «من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشیروان!» این اولًا سند ندارد و مُرْسَل است، و ثانیاً کسانى که اهل تفتیش در امور هستند، تکذیب کردند این را و معلوم است که یک دروغى است که بستند. انوشیروان ظالم باید گفت، نه عادل.
در زمان انوشیروان چهار طبقه یا پنج طبقه ممتاز بودند، یعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى که داشته است؛ یک دسته هم شاهزادگان بودند و درباریها، اینها یک طبقه على حده ممتاز؛ یک دسته هم کسانى بودند که داراى اموال هستند و به قول آنها شریف زاده ها، آنها هم یک دسته ممتاز؛ یک دسته دیگر هم عبارت از آنهایى بودند که سران ارتش و امثال اینها بودند، آنها هم ممتاز؛ دسته آخر که نوع مردم بودند پیشه وران بودند، و پیشه وران باید کار کنند آنها بخورند تکلیف این بوده.
آنها آن طبقه بالا مالیات بده نبودند، به نظام هم نمى رفتند. در نظام باید طبقه پایین که پیشه وران بودند، مى گفتند اینها باید خدمت کنند، و مال اینها صرف بشود در آن طبقات دیگر؛ اینها به نظام بروند، اینها جنگ بکنند، اینها کارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمى دادند که این طبقه پایین تحصیل کند، ممنوع بود. این قصه در شاهنامه هم هست که پیش او شکایت بردند که بوذرجمهر پیش اش شکایت برد که هزینه کم شده است و ارتش محتاج به مئونه است، و در بین این طبقات پایین هستند اشخاصى که مال داشته باشند. بعد رفتند و پیدا کردند یک نفرى که حالا مى گویند کفشگر بوده، پیدا کردند و او گفت که: من مى دهم- به حسب نقل شاهنامه – من مى دهم لکن به شرط اینکه بچه من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نکرد، گفت: نه، ما نه پولش را مى خواهیم، نه اجازه مى دهیم، براى اینکه اگر اجازه بدهیم که یک آدم پایینى بیاید و درس بخواند، این آن وقت بعد مى خواهد دخالت کند در امور و این نمى شود. این عدالتى است که انوشیروان داشته است.
و در تاریخ ثبت است این جنایاتى که اینها مى کردند. و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطین حتى یک نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبلیغات زیاد بوده است…
عدالت گسترى انوشیروان مثل صلح دوستى رئیس جمهور امریکاست، و مثل کمونیستى شوروى است.» (صحیفه امام، ج 19، ص 433 ـ 434)