*حجت الاسلام و المسلمین مهدی رستمی
ایامی که در پاسارگاد بودیم، از همان ابتدا تا روز آخر، برایم جالب و یا حتی رازآلود بود که جذابیت بخش های مختلف پاسارگاد با هم متفاوت است. مثلاً مقبره کورش بزرگ، به نظرم خیلی با معنویت به نظر می رسید. با اینکه آنجا چند بار توهین شدیم و برخی نگاه ها سنگین بود اما در کنار مقبره هیچ وقت احساس خستگی نمی کردم. احساس آرامش داشتم. شاید به خاطر خود مقبره بود. شاید هم به این خاطر که آن صفه از زمان اتابکان مسجد شده بود و هنوز هم مسجد است (مقبره کورش بزرگ الان در حکم مسجد است). یا شاید به خاطر هر دو. هم مقبره کورش بزرگ و هم اینکه مسجد است.
اما وقتی به سمت کاخ های اختصاصی می رفتم هیچ وقت این حس لذت و معنویت رو نداشتم. بلکه برعکس، احساس می کردم این سنگ ها فریاد می زنند و صدای درد و رنج را در خودشان دارند. یعنی حاصل مظلومیت مردم و ستم برخی از سران هخامنشی بود و اصلاً احساس خوشایندی نداشتم.
در بالای "تُلّ تخت" (در لهجه ی محلی به ضم تاء تلفظ می کنند و الا به فتح درست است) هم احساس خوبی داشتم. "تل تخت" نام تپه ای در دو کیلومتری مقبره کورش بزرگ هست که بالای تپه قلعه هخامنشی قرار دارد.
به نظرم دیگران هم این احساس را داشتند. چون دور مقبره شلوغ ترین جای محوطه بود. بیشتر افراد در کنار آن می ماندند. تل تخت هم با اینکه راهش دور بود و بالا رفتن از تپه هم سخت بود، برخی با تلاش زیاد به بالای تپه می رفتند و دقایقی یا حتی ساعتی آنجا می ماندند. اما کاخ های اختصاصی همیشه خلوت بود. افرادی هم که به این کاخ ها می رفتند فقط عبور می کردند و به نظرم از حضور در کاخ های اختصاصی لذت نمی بردند.
تُلّ تخت
کاخ دروازه
بنای سنگی (احتمالا مقبره کمبوجیه)
1. مقبره کورش 2. کاخ اختصاصی 3. بنای سنگی (معروف به زندان سلیمان) 4. کاخ بار عام و دروازه ورودی (نشان مرد بالدار)
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
قسمت پنجم