*ابیاتی از فردوسی در شاهنامه چاپ مسکو:
منم بنده اهل بیت نبى ستاینده خاک پاى وصى
حکیم این جهان را چو دریا نهاد بر انگیخته موج از و تند باد
چو هفتاد کشتى برو ساخته همه بادبانها بر افراخته
یکى پهن کشتى بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با على همان اهل بیت نبى و ولى
خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن
بدل گفت اگر با نبى و وصى شوم غرقه دارم دو یار وفی
همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر
خداوند جوى مى و انگبین همان چشمه شیر و ماء معین
اگر چشم دارى بدیگر سراى بنزد نبى و على گیر جاى
گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه منست