*دکتر عبدالحسین زرین کوب می نویسد:
«… زن، بر خلاف مشهور، در قلمرو اسلامی وضعش اسارت آمیز به نظر نمی آمد. در بین زنان مسلمان کسانی بودند که در امور اجتماعی و حتی کارهای راجع به حکومت نیز از خود لیاقت نشان دادند، بعضی از آنها ملکه یا نایب السلطنه بودند. نام امثال ترکان خاتون، آبش خاتون، شجره الدرّ و امثال آن ها در تواریخ محلی مسلمین هست.
بعضی از زنان در امور اجتماعی نیز قابلیت و لیاقت نشان می دادند. سکینه دختر حسین بن علی(ع) مجالس ادبی و سیاسی داشت و اشعار گویندگان مختلف را می شنید و نقد می کرد. نفیسه دختر زید بن الحسن (ع) بر ولید بن عبدالملک اموی خروج (قیام) کرد و در مصر درگذشت. با این همه، علاقه به خانواده و امر تربیت، زن را پایبند خانه می داشت. اما این پایبندی اسارت و حقارت نبود.
در حقیقت، زن مسلمان از جهت امنیت ـ امنیت اقتصادی ـ مخصوصاً از زنان بسیاری از نواحی اروپا وضع بهتری داشت، زیرا می توانست در مال خود تصرف و دخالت کند و شوهر یا طلبکارانش حق نداشتند در دارایی او مداخله کنند.
به علاوه، تسهیلاتی که اسلام در امر ازدواج مقرر می داشت، زن را، هم از ورطه ی فحشاء دور نگه می داشت، هم از بی عفتی هایی که لازمه ی محدودیت های غیر طبیعی بود. بدین گونه، چند همسری (Polygamy) مسلمین، تا حدی یک مبارزه ی ضد فحشاء بود، و زن مسلمان نیز ـ مادام که از شوهر عدالت می دید ـ آن را به هیچ وجه یک نوع ظلم و خفت در حق خویش تلقی نمی کرد.
جامعه ای چنین که در آن نه زن مورد تعدی بود نه برده، و حتی اقلیت های دینی و مذهبی نیز از آسایش برخوردار بودند، برای نظم و عدالت خویش می بایست از یک قانون عالی بهره مند باشد، چنان که بود. این قانون عبارت بود از شریعت، و در اسلام نیز ـ مثل آیین موسی ـ دین و قانون یک چیز بود.»
منبع:
کارنامه اسلام، عبدالحسین زرینکوب، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1391، ص137 – 138
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
کارنامه اسلام، ص 137
کارنامه اسلام، ص 138