*هیچگاه باور به وجود چیزی که با یکی از حواس پنجگانه (بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی، لامسه) به آن پی می بریم، به اندازه ی قبول داشتن چیزی نیست که تنها با عقل پی برده ایم.
مثال: اکنون کامپیوتر را با چشمان خود در مقابلمان می بینیم. پس به وجود آن باور داریم. اما وقتی یک نفر راستگو به ما خبر می دهد که در فلان کشور افریقایی یک روستای آنچنانه دیده است، این را هم قبول می کنیم اما چون با هیچکدام از حواس پنجگانه، آن روستا را حس نکرده ایم، میزان پذیرفتن وجود آن روستا برای ما به اندازه ی پذیرفتن کامپیوتر نیست.
اعتقاد به خدا و قیامت: هرچه استدلال های ما در مورد وجود خدا و قیامت و حتی حقانیت دینمان قوی باشد، بالاخره اعتقاد ما به آنها مانند اعتقاد به وجود کامپیوتر نیست که آن را می بینیم و لمس می کنیم و نیز صدایش را می شنویم.
برخی افراد به ویژه جوانان، انتظار دارند دلایل عقلی بر وجود خدا و قیامت و حقانیت دین، میزان اعتقاد آنها را به اندازه ی امور حسی برساند و چون به این درجه از باور نمی رسند، ممکن است از اساس منکر همه چیز شوند؛ در حالی که چنین انتظاری بجا نیست. البته درجه ی اعتقادها با یکدیگر متفاوت است اما به آسانی نمی توان اعتقاد به امور عقلی را به پایه ی اعتقاد به امور حسی رساند.